Wikipedia

نتایج جستجو

۱۴۰۴ شهریور ۵, چهارشنبه

کورشِ تاریخی قسمت پنجم


کورشِ تاریخی قسمت پنجم






 از دوست گرامی خود با نام وام گرفته شده «همنشین بهار» نوشتاری با عنوان «کورشِ تاریخی با توهّماتِ ما، از بُنیاد متفاوت است» را دریافت کردم.

نوشته ایشان بدون هیچگونه دستکاری نعل به نعل و جزء به جزء آورده شده است.

تنها موردی را که میتوان به آن اشاره داشت آن است که نوشته ایشان برای انتشار در "وبلاگ" تنظیم گردید. لذا؛ صفحه‌بندی با نسخه اصلی متفاوت است.

کامکار 2025 م   


· همنشین بهار:

· کورشِ تاریخی با توهّماتِ ما، از بُنیاد متفاوت است

· قسمت پنجم

پس از فتح بابل توسط کورش، به رسم سنّت بابلیان که برای هر پادشاه، وقایع اتفاقیه را روی استوانه گِلی حک می‌کردند، این گِل‌نوشته Cyrus Cylinder  نه به زبان هخامنشیان (خط میخی ایران قدیم)، بلکه به زبان اَکّدی (زبان مردم بابل) نوشته شد. متن روی استوانه، کورش پیروز (فاتح) را ستایش می‌کند، نَسَب‌نامه‌اش را برمی‌شمارَد و او را به عنوان یک پادشاه، به تصویر می‌کشد و فرمانروای بابل، نبونعیدِ شکست خورده را ستمگر معرفی می‌کند. در متن مزبور، بابلیانِ معتقد به مَردوک، تصریح کردند که کورش را او (خدای خدایان) برای ما فرستاده‌است. کورش نیز به جای سخن‌گفتن از اهورا مزدا، از مردوک صحبت می‌کند و اینکه او مرا برای بازگرداندن صلح و نظم به بابل برگزیده‌است. در متن استوانه [از زبان کاهنان] آمده که کورش به عنوان حاکم جدید مورد استقبال مردم بابل قرار گرفت و با آرامش وارد شهر شد و از مردوک خواسته می‌شود که از وی و پسرش کمبوجیه، محافظت کرده، یاری‌شان دهد.

استوانه کورش که اکنون با شمارهٔ BM 90920 در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری می‌شود از گِل رُس (گِل پخته) ساخته شده، و همانطور که گفتم به خط میخی اَکّدی (زبان مردم بابل) است و ۲۲٫۵ سانتیمتر طول و ۱۰ سانتیمتر عرض دارد. سال ۵۳۸ پیش از میلاد، پس از شکست‌ نبونعید(نَبونَئید) Nabonidus (شاه بابل) نگاشته شده‌‌ و شامل دو بخش است؛ بخش نخست نبونعید را به‌دلیل بی‌احترامی به مردوک، خدای بابلیان، سرزنش می‌کند. (این از زبان کاهنان است). بخش دوم، معرفی کورش و چگونگی فتح بابل (از زبان فاتح آن)، درواقع، تعریف‌ وتمجیدهای کورش است از خودش.

گِل‌نوشته مزبور در اواخر قرن نوزده (سال ۱۸۷۹ میلادی) توسط تیم «هرمزد رسام» در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک) در جنوب تپهٔ عَمران و نزدیک روستای جیمجیما پیدا شد. البته زمان کشف استوانه یکی از نزدیکان هرمزد رسام به نام «داوود توما» به جای وی حضور داشت. آن قطعه سفالین استوانه‌ای شکل، حاوی ۳۵ سطر بود. بخشی از آن (سطور ۳۶ تا ۴۵) زیر خاک، از بدنهٔ اصلی کنده شده بود که بعدها پیدا شد و در مجموعه بابلی دانشگاه یِیل، توسط پاول - ریچارد برگر شناسایی گردید.

بنابراین تمامی متن کتیبه حاوی ۴۵ سطر است که البته سه سطر نخست آن تقریباً به‌طور کامل از بین رفته و انتهای کتیبه هم ناقص است. یعنی یک تکه از گِل‌نوشته مزبور همچنان مفقود است.

خط اَکّدی آن را چند باستانشناس ترجمه کرده و به تحلیل پیام، سبک زبان، اشارات، و لحن خطاب پرداخته‌اند. نشانه‌های خط میخی آن با نوشته‌های خط میخی دوره نوبابلی مطابقت دارد که با آن بیشتر، نامه‌ها را می‌نوشتند تا استوانه از نظر زبانی یک ورژن Version و نسخه‌ای از بابلی استاندارد است.

شایان ذکر است که کتیبه کورش به لحاظ تاریخی، فرهنگی، سنن استوانه نویسی و مفاهیمی که در آن است، همچنین از نظر زبانی و سبک و سیاق نوشتن و... اثری بین‌النهرینی است. ولی به تاریخ پارسیان مربوط می‌شود. چرا؟ چون اطلاعاتی از کورش در این منطقه در بردارد و از این لحاظ برای خوانش تاریخ ایران مهم است. این استوانه گِلی، در واقع یک «دفینه» بوده‌ و بنا بر رسم آن روزگار مثل موارد مشابه که پای دیوارها و... دفن می‌شد، در نیایشگاه اِسَگیله Esagila  (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهر بابل قرار گرفته بود.

برخی گفته‌اند متن استوانه توسط روحانیون نیایشگاه اِسَگیله برای حاکم جدید نوشته شده و خود کورش ننوشته‌است. سبک و سیاق آن به متون قدیم‌تر از خود شباهت دارد و برخی جمله‌ها و تعبیرات آن، کلیشه‌ای است که ما در دیگر نوشته‌های متون پادشاهی هم می‌بینیم. ناگفته نماند که مضمون و جوهر منشور کورش، برخلاف قوانین پیش از خودش (قانون اورنامو، قانون حمورابی، یا ده فرمان موسی و...) بیش از آنکه در مورد کیفر باشد به عدالت و مدارا اشاره دارد. او برخلاف داریوش که در کتیبه‌هایش، روی مجازات تکیه می‌کند و درواقع انحرافی است از آنچه در استوانه کورش ثبت شده، به نوعی مدارا توجه می‌دهد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سخنان مَن‌در‌آوردی و دروغ، در مورد استوانه کورش

مرتجعین کهنه و نو از ناآشنایی ما با Cyrus Cylinder و وقایع تاریخی، سوءاستفاده می‌کنند. در ترجمه‌های معتبر متن استوانه از زبان اَکّدی به زبان‌های فارسی، آلمانی و انگلیسی، موارد نادرستی نظیر «نسخ برده‌داری»، «آزادی ادیان»، «آزادی بیان و انتقاد از حاکم»، وجود ندارد. در آن گِل‌نوشته، نه تنها نام اهورامزدا نیست، بلکه کورش از بت‌هایی به نام «مردوک» و «بعل» و «نبو» ستایش نموده و حتی اشاره به پرستش آنها کرده‌است و اینکه مردم در هنگام آوردن باج و خراج، پای او را می‌بوسیدند.

اگر در مورد شخصیت‌های تاریخی نخواهیم به «مجموعه کارکردهایشان» توجه کنیم، عملکرد پادشاه هخامنشی هم جدا از جنگ و کشتار نبوده‌است. او برتر از سؤال نیست. خدا نیز برتر از سؤال نیست تا چه رسد به کورش حتی اگر تاریخ مقدس، مسیح بخواندَش، و رتبه‌اش را از پیمبری برگذرانَد. بابل، بزرگترین و ثروتمندترین شهر باستانی آن عصر و مرکزی چندفرهنگی و چند آئینی با ساکنانی از اقوام گوناگون از چهار گوشه جهان بود.

در پیامد جنگ‌افروزی‌ها، تمّدن کهنسال بین‌النهرین (میان‌رودان) و نیز ماد و لیدی و بابل فاتحه‌شان خوانده شد و از آن‌ها جز خاطره‌ای باقی نماند. بر پایۂ دو سند بابلی، یعنی «استوانۂ گلی نَبونَئید» و «تاریخشمار نَبونَئید»، Nabonidus Chronicle، کورش از پدر زنش (آستیاگ) که فرمانروای ماد بود هم نمی‌گذرد و با بیرحمی حساب او را می‌رسد. (البته اینکه وی واقعاً پدر زن کورش بوده یا نه، بر من معلوم نیست).

کورش پیش از ورود به بابل، مقاومت سپاهیان نبونعید را در شهر «اوپیس» Opis   (کنار دجله و نزدیک بغداد کنونی) با قدرت نظامی و درگیریهای خونین درهم می‌شکند و شهر غارت می‌شود، بدیهی‌ست که بابل شکست‌خورده، درهای خود را به روی مهاجمین می‌گشاید. البته کورش برخلاف آشوریان دست از سر معابد برمی‌دارد ولی همه اینها در صورتی بوده‌است که راه او بسته نشود و سد راهش نشوند.

هستند کسانیکه آغاز شاهنشاهی کورش و ورود او به شهر بابل را شروع عصری نوین در تاریخ ایران و نقطه عطفی در تاریخ بشریت ارزیابی کرده، می‌گویند با فتح بابل، میان رودان، به عنوان مرکز اصلی و کانون اتصال تمدن‌های کهن، یکپارچه شد و در مجموعه جدیدی جا گرفت. از نگاه آنان چون کتیبه‌های مربوط به دوران سقوط بابل نشان از روند عادی زندگی و ادامه خرید و فروش‌هاست، پس، این تاییدی بر تصرف بابل در آرامش به‌شمار می‌رود. در نقطه مقابل برخی از قتل عام مردم اوپیس که کورش در آن با سپاهیان بابلی جنگید، دم می‌زنند. البته در رویدادنامه نبونئید که توسط وقایع‌نگاران بابلی تهیه شده و هم‌عصر با کورش بزرگ نگارش یافته، بطور خاص، صحبت از «قتل عام مردم اوپیس» نشده، هرچند از «نیشوهای اکد» [مردم اکد]، سخن به میان می‌آید. کشتار مردم اوپیس در نوشته‌های هرودوت هم نیست فقط اشاره به آن شهر شده‌است. (کتاب ۱، بند ۱۸۹) در مورد وقایع اتفاقیه در اوپیس، اتفاق نظر وجود ندارد. برخی همانند خانم امیلی کورت، با اشاره به عبارت زیر در وقایع‌نامه نبونئید (ستون سوم، سطر ۱۲ تا ۱۴) ادعا می‌کنند قتل عام مردم آن شهر به دست کورش روی داده، اما امثال ویلفرد لمبرت در این نتیجه‌گیری تردید کرده‌اند...

ویلفرد لمبرت متن را به صورت زیر ترجمه می‌کند:

در ماه تشریتو وقتی کورش با سپاه اکد در اوپیس بر ساحل دجله جنگید، سربازان اکد عقب نشستند. او (کورش) غنیمت گرفت و سربازان (اکد) را مغلوب کرد.

In Tishri when Cyrus did battle with the army of Akkad at Opis, on the [bank] of the Tigris, the soldiers of Akkad withdrew. He (Cyrus) took plunder and defeated the soldiers (of Akkad).

در این مورد نظر «مارک گریسون» Mark Garrison و هانس پیتر شاودیگ Hanspeter Schaudig متفاوت است. گریسون که مدعی‌ست نشانه‌های متن گاه‌نگاری دوره‌ی نبونئيد را کامل‌تر خوانده، در مورد نبرد اوپيس نوشته اسم:

“… in the month Tishri when Cyrus (II) did battle at Opis on the [bank of] Tigris against the army of Akkad, the people of Akkad retreated. He carried off the Plunder (and) slaughtered the people.”

(در ماه تيشری (آبان)، زمانی که کوروش عليه سپاهيان اکد نبرد اوپيس را در کناره ی دجله به پيش برد، مردم اکد عقب نشستند. او دست به غارت زد و مردم را سلاخی کرد.)

گریسون برداشت امثال اوپنهايم را که نبونئيد در جمله فوق [او] فاعل است، نمی‌پذیرد.

Grayson, A. K. 1975: “Assyrian and Babylonian Chronicles” in: Oppenheim, A. Leo (ed.) 1975: Texts from Cuneiform Sources, Volume V, P. 109.

با فتح بابل بزرگترین امپراتوری در ایران شکل می‌گیرد که تا حدود دو قرن بعد (تا حملات اسکندر) در قدرت است، اما برخلاف تصور رایج، به سلطنت رسیدن کورش و فتح بابل در تاریخ مشرق زمین، نه آغاز یک دوره جدید، بلکه نتیجه روندی است که از سالها پیش از آن شروع شده بود...(ادامه دارد)گِل‌نوشتهِ توسط روحانیون نیایشگاه اِسَگیله برای حاکم جدید نوشته شده و خود کورش ننوشته‌است. (ادامه دارد)

·  این بحث بیش از ۱۴ قسمت است.

http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=701



ادامه دارد...

کامکار سوئد 2025/08/27

کورشِ تاریخی قسمت چهارم


کورشِ تاریخی قسمت چهارم






از دوست گرامی خود با نام وام گرفته شده «همنشین بهار» نوشتاری با عنوان «کورشِ تاریخی با توهّماتِ ما، از بُنیاد متفاوت است» را دریافت کردم.

نوشته ایشان بدون هیچگونه دستکاری نعل به نعل و جزء به جزء آورده شده است.

تنها موردی را که میتوان به آن اشاره داشت آن است که نوشته ایشان برای انتشار در "وبلاگ" تنظیم گردید. لذا؛ صفحه‌بندی با نسخه اصلی متفاوت است.

کامکار 2025 م   


·  همنشین بهار:

·  کورشِ تاریخی با توهّماتِ ما، از بُنیاد متفاوت است

·  قسمت چهارم

در مورد کورش بزرگ اطلاعات زیادی (که مستند و اثبات‌پذیر باشد)، نداریم...

v                          از خَودای‌نامگ‌ها و دیگر بُنچاک‌های بجا مانده از جهان باستان (اسنادی که کنش و رفتار افراد در آن ثبت شده) که بگذریم، به نگر من، از دوران پیش از اسلام تا ساسانیان اطلاعات چندانی در دست نیست. در بحث «میراث مکتوب نیاکان» که در سایت خودم موجود است [یادگار زریران، نامهٔ تنسر به گُشْنَسپْ، گاتاها، درخت آسوریگ، وداها، ماتیکان یوشت فریان، اَوِستایِ گاهانی و غیرگاهانی، اندرزنامه‌های کهن ایرانی، اَرداویراف‌نامه، مادَیان هَزار دادِستان] - به موضوع فوق اشاره کرده‌ام.

v                          برای مطالعه دوران پیش از اسلام تا ساسانیان، داده‌های باستانشناسی و منابع نوشتاری ازجملهِ گل‌نوشته‌های عصر هخامنشی مفید است اما نباید با نگاه و ارزش‌های امروزی، روزگار کهن را بررسی کنیم. من در بحث «آناکرونیسم Anachronism زمان‌پریشی و نابه‌هنگامی» این مطلب را توضیح داده‌ام.

v                          به سبب ناپیوستگی و گسست در تاریخ‌نگاری ما که ازجمله عواملش یورش ویرانگر مقدونیان بود، آنچه امروز از هخامنشیان اطلاع داریم، بیشتر به اسنادی متکی است که در کاوش‌های دویست سال اخیر به دست آمده، ازجمله استوانه کورش که نخستین نوشته از نخستین پادشاه هخامنشی است.

v                          گل‌نوشته مزبور که پس از تسخیر بابل نگاشته شده، از زمان پیدایی تا همین الآن، کانون پژوهش‌های بسیار بوده‌است. گذشته از داده‌های قابل تأمل از آنچه بر بابل گذشت، گزارش معتبری از نیاکان کورش و اقدامات پیشین آن فرمانده بزرگ نظامی به‌دست می‌دهد.

...

تا آنجا که اطلاع دارم در الواح زیر به کورش اشاره شده‌است:

v                          لوحه پاسارگاد (آدم کورش خشایثی یه هخامنشی یه=من کورش، شاه هخامنشی‌ام)

v                          کتیبه داریوش در بیستون (که کمبوجیه و بردیا پسران کورش معرفی شده‌اند).

v                          لوحی که بابلیان درباره فتح بابل نوشته‌اند،

v                          لوحی که از نبونعید(نَبونَئید) Nabonidus شاه بابل یک سال قبل از سقوطش بجا مانده‌ و در آن نام کورش آمده‌است و

v                          گِل‌نوشته‌های دیگری‌‌ که در بابل به دست آمده و در مورد امور اداری و حکومتی است.

v                          از سه کتیبه کوچک آسیب‌دیده هم صحبت می‌شود که گویا در دشت مُرغاب به دست آمده و در آن‌ها، کورش خود را معرفی کرده‌است.

سخن‌گفتن از کورش از جمله به خاطر فقدان منابع کافی، و اینکه در مورد او، خوب را خوب‌تر یا بد را بدتر می‌بینیم، کار آسانی نیست. از وقایع‌نگاری غیرقابل استناد امثال گِزنفون که بگذریم، بقایای باستان‌شناسی باید از شخصیت کورش رازگشایی کند اما بقایای باستان‌شناسی خودش رازآلود است و نیاز به تفسیر در کنار مستندات دیگر دارد.

منابع ایرانی قبل از اسلام هم به جز چند گِل‌نوشته به خط میخی، نشانی از او نمی‌دهد.

...

مهمترین منابع کلاسیک برای زندگانی کورش بزرگ، هرودوت، گزنفون و کتزیاس است. نوشته‌های هرودوت تاحدودی قابل اعتماد است. اما نوشته‌های کتزیاس جنبهٔ داستان‌سرایی دارند. وقایع‌نگار و سرباز یونانی گزنفون هم کتابی به نام کورش‌نامه دارد که نتیجهٔ تخیلات اوست. روایتهای او و کتزیاس (که هر دو حدود دویست سال با روزگار کورش فاصله داشته‌اند) با اسناد و وقایع‌نگاری بابلی ناهمخوانی‌های زیادی دارند و هیچ مورخ واقعی به آنان استناد نمی‌کند. گزنفون؛ همانند امثال ر. اعتمادی و ذبیح‌الله منصوری داستان‌سرایی کرده‌است. او به معنی واقعی کلمه، تاریخ‌نگار نبود. برای مثال یاداشتهایش پیرامون سقراط اصلاً دقیق نیست. «آناباسیس» و «کوروپدیا»، هم که در مورد کورش نوشته، نتیجه تخیلات اوست. به این واقعیت «پاول ریچارد ِبرگر» Paul-Richard Berger مورّخ و متخصّص زبانهای بین النهرین اشاره نموده، واقعش شهرت کورش باعث شده که درباره او افسانه‌سرایی هم بشود..(ادامه دارد)

·       این بحث بیش از ۱۴ قسمت است.

http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=701




ادامه دارد...

کامکار سوئد 2025/08/27

 
 

کورشِ تاریخی قسمت سوم

 کورشِ تاریخی قسمت سوم   






 از دوست گرامی خود با نام وام گرفته شده «همنشین بهار» نوشتاری با عنوان «کورشِ تاریخی با توهّماتِ ما، از بُنیاد متفاوت است» را دریافت کردم.

نوشته ایشان بدون هیچگونه دستکاری نعل به نعل و جزء به جزء آورده شده است.

تنها موردی را که میتوان به آن اشاره داشت آن است که نوشته ایشان برای انتشار در "وبلاگ" تنظیم گردید. لذا؛ صفحه‌بندی با نسخه اصلی متفاوت است.

کامکار 2025 م.


·  همنشین بهار:

·  کورشِ تاریخی با توهّماتِ ما، از بُنیاد متفاوت است

·  قسمت سوم

کسانیکه در مورد پادشاه هخامنشی، بی‌حرفی‌هایشان را با پُرحرفی جبران می‌کنند، به جای تأکید روی کورش تاریخی که با همّت او و یارانش ایران زمین هویّت گرفت، مرزهای جغرافیائی مشخص پیدا کرد و پراکندگی اقوام ایرانی جای خودش را به یک امپراطوری قوی داد، از قول افسانه‌سازانی چون کتزیاس و گزنفون، یک مشت دروغ را تحویل جامعه ایران داده و می‌دهند.

متاسفانه کمتر به مناظره سقراط و آلکیبیادس Alkibiades [آلسبیادس] اشاره می‌شود که وقتی صحبت از کورش به میان می‌آید، به نگاه مثبت یونانی‌ها و در رأس آنها افلاطون به نوع حکومت سیاسی ایران پی‌می‌بریم.

دوره آثار افلاطون، جلد سوم (آلکیبیادس)، ص ۶۲۹

...

به هگل Georg Wilhelm Friedrich Hege هم خوب است اشاره شود.

هگل در کتاب «درسهایی در بارهٔ فلسفهٔ تاریخ  Vorlesungen über die  Philosophie der Geschichte   گفته‌است:

«پارس‌ها اولین قوم تاریخی‌اند و حکومت پارسی اولین حکومتی است که سپری شده‌است».

با امپراتوری ایران ما وارد روابط تاریخ (تاریخی) می‌شویم. ایرانیان اولین ملت تاریخی هستند...

Mit dem persischen Reiche treten wir erst in den Zusammenhang der Geschichte. Die Perser sind das erste geschichtliche Volk, Persien ist das erste Reich, das vergangen ist.

اضافه کنم که آلمانِ روزگار هگل دارای حکومت‌‌های محلی متعددی بود، و او که از این وضعیت رضایت نداشت، پس از آنکه می‌گوید آلمان دیگر دولت نیست، به نظام سیاسی هخامنشی اشاره می‌کند.

...

هرکسی از ظّن خویش کورش را توصیف کرده‌ و کم نیستند کسانیکه تصور می‌کنند او همان ذوالقرنین است که در قران اشاره شده، درحالیکه شواهد باستان‌شناسانه غیر از تفسیر به رأی است.

از طریق شواهد باستان‌شناسانه نمی‌توانیم بگوییم که ذوالقرنین چه کسی بوده‌است.

...

واقعش ما در مورد کورش بزرگ اطلاعات زیادی (که مستند و اثبات‌پذیر باشد)، نداریم. تنها می‌دانیم حدود سال ۵۷۶ قبل از میلاد متولد شده، ۵۵۰ به سلطنت می‌رسد و با تصرف پادشاهی ماد قدرت می‌گیرد. ۵۴۶ پادشاهی لیدیّه را فتح می‌کند و با شکست دادن پادشاه ثروتمندش «کرزوس» Croesus، پایتخت آن «سارد» (ساردیس) Sardis را در اختیار می‌گیرد و سال بعد (۵۳۹ قبل از میلاد) به بابل حمله کرده، آنجا را فتح می‌کند و حدود ۵۲۹ در شمال شرقی ایران، در جنگ کشته می‌شود. کورش، واپسین سال‌های حیات خود را در نبرد با سکاهای بیابان‌گرد و مهاجم مرزهای شمال شرقی امپراتوری گذرانده و چه بسا در پی یکی از این نبردها، جان‌ باخته‌‌است.

...

جدا از هرودوت و گزنفون و کتزیاس، دیودور سیسیلی، افلاطون، پلوتارک، آپیان Appian، تاسیتوس Tacitus، هگل، ماکیاولی، ویل دورانت، کنت دوگوبینو، ارنست هرتسفلد، رومن گیرشمن... همچنین، ابوریحان بیرونی(در آثار‌الباقیه) و ابن عبری(در تاریخ مختصر الدول)، کم و بیش از کورش نوشته‌اند. در تاریخ‌نامه‌های سنتی رومانیایی ازجمله کتاب «رویدادنگاری» که «میخائیل موکسالیه» Mihail Moxalie در سده شانزدهم میلادی نوشته‌، به کورش اشاره دارد. گفته می‌شود یک سالنامه کهن مجارستانی هم سال‌شمار سلطنت وی را مکتوب کرده که نمی‌دانم واقعی است یا نه. در متون یهودی اما، کورش جایگاه خاصی دارد. خیلی‌های دیگر هم از وی نوشته‌اند. ازجمله عمادالسلطنه سالور، از دیوانسالاران دورهٔ قاجار که پادشاه هخامنشی (سیروس کبیر) را می‌ستاید و نوشته‌های مورخان یونانی در بارهٔ او را نقد می‌کند.

...

در کتاب تورات(عهد عتیق)، نام کورش ۲۳ بار به صورت مشخص آمده و در چندین جای دیگر نیز به او اشاره شده‌است. البته بیشتر داستان مربوط به وی در کتاب عزرا(عزیر) עֶזְרָא است، در تواریخ، اشعیا و دانیال هم آمده‌است.

به روایت تورات، کورش از بازگرداندن تندیس خدایان به معابد‌(که طی جنگ جابه‌جا شده بودند)، و ترمیم آن‌ها صحبت می‌کند و از همین موضوع می‌توان استنباط کرد که وی برخلاف برخی فاتحان که از ویرانسازی معابد نمی‌گذشتند، در بیشتر موارد، مانع پرستش دیگران نشده‌است. گفته می‌شود تعداد زیادی از یهودیان در بابل در اسارت «بُخت النصر»(نبوکدنَصَرِ دوم)، بودند و این در خاطره یهودیان ضبط شده‌ که «کورش»ی بوده و وی آن‌ها را آزاد کرده‌است.

توجه داشته باشیم که کتبی چون عهد عتیق و...سال‌ها بعد نوشته شده‌ و کلاً اساطیر ادبی و قصه‌های دینی، حتی اگر بازتاب واقعیت باشند، از تحقیق تاریخ جداست. (ادامه دارد)

·       این بحث بیش از ۱۴ قسمت است.

http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=701





ادامه دارد...

کامکار سوئد 2025/08/27


کورشِ تاریخی قسمت دوازدهم

  کورشِ تاریخی قسمت دوازدهم از دوست گرامی خود با نام وام گرفته شده «همنشین بهار» نوشتاری با عنوان « کورشِ تاریخی با توهّماتِ ما، از بُنیاد م...