کورشِ تاریخی قسمت پنجم
نوشته ایشان بدون هیچگونه دستکاری نعل به نعل و جزء به جزء آورده شده است.
تنها موردی را که میتوان به آن اشاره داشت آن است که نوشته ایشان برای انتشار در "وبلاگ" تنظیم گردید. لذا؛ صفحهبندی با نسخه اصلی متفاوت است.
کامکار 2025 م
· همنشین
بهار:
· کورشِ
تاریخی با توهّماتِ ما، از بُنیاد متفاوت است
· قسمت پنجم
پس از فتح بابل توسط کورش، به
رسم سنّت بابلیان که برای هر پادشاه، وقایع اتفاقیه را روی استوانه گِلی حک میکردند،
این گِلنوشته Cyrus
Cylinder نه به
زبان هخامنشیان (خط میخی ایران قدیم)، بلکه به زبان اَکّدی (زبان مردم بابل) نوشته
شد. متن روی استوانه، کورش پیروز (فاتح) را ستایش میکند، نَسَبنامهاش را برمیشمارَد
و او را به عنوان یک پادشاه، به تصویر میکشد و فرمانروای بابل، نبونعیدِ شکست
خورده را ستمگر معرفی میکند. در متن مزبور، بابلیانِ معتقد به مَردوک، تصریح
کردند که کورش را او (خدای خدایان) برای ما فرستادهاست. کورش نیز به جای سخنگفتن
از اهورا مزدا، از مردوک صحبت میکند و اینکه او مرا برای بازگرداندن صلح و نظم به
بابل برگزیدهاست. در متن استوانه [از زبان کاهنان] آمده که کورش به عنوان حاکم
جدید مورد استقبال مردم بابل قرار گرفت و با آرامش وارد شهر شد و از مردوک خواسته
میشود که از وی و پسرش کمبوجیه، محافظت کرده، یاریشان دهد.
استوانه کورش که اکنون با
شمارهٔ BM 90920 در موزه بریتانیا در شهر لندن
نگهداری میشود از گِل رُس (گِل پخته) ساخته شده، و همانطور که گفتم به خط میخی
اَکّدی (زبان مردم بابل) است و ۲۲٫۵ سانتیمتر طول و ۱۰ سانتیمتر عرض دارد. سال ۵۳۸ پیش از میلاد، پس از شکست نبونعید(نَبونَئید) Nabonidus (شاه بابل) نگاشته شده و شامل دو بخش است؛
بخش نخست نبونعید را بهدلیل بیاحترامی به مردوک، خدای بابلیان، سرزنش میکند.
(این از زبان کاهنان است). بخش دوم، معرفی کورش و چگونگی فتح بابل (از زبان فاتح
آن)، درواقع، تعریف وتمجیدهای کورش است از خودش.
گِلنوشته مزبور در اواخر قرن
نوزده (سال ۱۸۷۹ میلادی) توسط تیم «هرمزد
رسام» در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک) در جنوب تپهٔ عَمران و نزدیک روستای
جیمجیما پیدا شد. البته زمان کشف استوانه یکی از نزدیکان هرمزد رسام به نام «داوود
توما» به جای وی حضور داشت. آن قطعه سفالین استوانهای شکل، حاوی ۳۵ سطر بود. بخشی از آن (سطور ۳۶ تا ۴۵)
زیر
خاک، از بدنهٔ اصلی کنده شده بود که بعدها پیدا شد و در مجموعه بابلی دانشگاه
یِیل، توسط پاول - ریچارد برگر شناسایی گردید.
بنابراین تمامی متن کتیبه حاوی
۴۵ سطر است که البته سه سطر نخست آن تقریباً بهطور کامل
از بین رفته و انتهای کتیبه هم ناقص است. یعنی یک تکه از گِلنوشته مزبور همچنان
مفقود است.
خط اَکّدی آن را چند
باستانشناس ترجمه کرده و به تحلیل پیام، سبک زبان، اشارات، و لحن خطاب پرداختهاند.
نشانههای خط میخی آن با نوشتههای خط میخی دوره نوبابلی مطابقت دارد که با آن
بیشتر، نامهها را مینوشتند تا استوانه از نظر زبانی یک ورژن Version و نسخهای از بابلی استاندارد
است.
شایان ذکر است که کتیبه کورش
به لحاظ تاریخی، فرهنگی، سنن استوانه نویسی و مفاهیمی که در آن است، همچنین از نظر
زبانی و سبک و سیاق نوشتن و... اثری بینالنهرینی است. ولی به تاریخ پارسیان مربوط
میشود. چرا؟ چون اطلاعاتی از کورش در این منطقه در بردارد و از این لحاظ برای
خوانش تاریخ ایران مهم است. این استوانه گِلی، در واقع یک «دفینه» بوده و بنا بر
رسم آن روزگار مثل موارد مشابه که پای دیوارها و... دفن میشد، در نیایشگاه
اِسَگیله Esagila (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی)
در شهر بابل قرار گرفته بود.
برخی گفتهاند متن استوانه
توسط روحانیون نیایشگاه اِسَگیله برای حاکم جدید نوشته شده و خود کورش ننوشتهاست.
سبک و سیاق آن به متون قدیمتر از خود شباهت دارد و برخی جملهها و تعبیرات آن،
کلیشهای است که ما در دیگر نوشتههای متون پادشاهی هم میبینیم. ناگفته نماند که
مضمون و جوهر منشور کورش، برخلاف قوانین پیش از خودش (قانون اورنامو، قانون
حمورابی، یا ده فرمان موسی و...) بیش از آنکه در مورد کیفر باشد به عدالت و مدارا
اشاره دارد. او برخلاف داریوش که در کتیبههایش، روی مجازات تکیه میکند و درواقع
انحرافی است از آنچه در استوانه کورش ثبت شده، به نوعی مدارا توجه میدهد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سخنان مَندرآوردی و دروغ، در
مورد استوانه کورش
مرتجعین کهنه و نو از ناآشنایی
ما با Cyrus
Cylinder و
وقایع تاریخی، سوءاستفاده میکنند. در ترجمههای معتبر متن استوانه از زبان اَکّدی
به زبانهای فارسی، آلمانی و انگلیسی، موارد نادرستی نظیر «نسخ بردهداری»، «آزادی
ادیان»، «آزادی بیان و انتقاد از حاکم»، وجود ندارد. در آن گِلنوشته، نه تنها نام
اهورامزدا نیست، بلکه کورش از بتهایی به نام «مردوک» و «بعل» و «نبو» ستایش نموده
و حتی اشاره به پرستش آنها کردهاست و اینکه مردم در هنگام آوردن باج و خراج، پای
او را میبوسیدند.
اگر در مورد شخصیتهای تاریخی
نخواهیم به «مجموعه کارکردهایشان» توجه کنیم، عملکرد پادشاه هخامنشی هم جدا از جنگ
و کشتار نبودهاست. او برتر از سؤال نیست. خدا نیز برتر از سؤال نیست تا چه رسد به
کورش حتی اگر تاریخ مقدس، مسیح بخواندَش، و رتبهاش را از پیمبری برگذرانَد. بابل،
بزرگترین و ثروتمندترین شهر باستانی آن عصر و مرکزی چندفرهنگی و چند آئینی با
ساکنانی از اقوام گوناگون از چهار گوشه جهان بود.
در پیامد جنگافروزیها، تمّدن
کهنسال بینالنهرین (میانرودان) و نیز ماد و لیدی و بابل فاتحهشان خوانده شد و
از آنها جز خاطرهای باقی نماند. بر پایۂ دو سند بابلی، یعنی «استوانۂ گلی
نَبونَئید» و «تاریخشمار نَبونَئید»، Nabonidus Chronicle، کورش از پدر زنش (آستیاگ) که فرمانروای ماد
بود هم نمیگذرد و با بیرحمی حساب او را میرسد. (البته اینکه وی واقعاً پدر زن
کورش بوده یا نه، بر من معلوم نیست).
کورش پیش از ورود به بابل،
مقاومت سپاهیان نبونعید را در شهر «اوپیس» Opis (کنار دجله و نزدیک بغداد کنونی) با قدرت نظامی
و درگیریهای خونین درهم میشکند و شهر غارت میشود، بدیهیست که بابل شکستخورده،
درهای خود را به روی مهاجمین میگشاید. البته کورش برخلاف آشوریان دست از سر معابد
برمیدارد ولی همه اینها در صورتی بودهاست که راه او بسته نشود و سد راهش نشوند.
هستند کسانیکه آغاز شاهنشاهی
کورش و ورود او به شهر بابل را شروع عصری نوین در تاریخ ایران و نقطه عطفی در
تاریخ بشریت ارزیابی کرده، میگویند با فتح بابل، میان رودان، به عنوان مرکز اصلی
و کانون اتصال تمدنهای کهن، یکپارچه شد و در مجموعه جدیدی جا گرفت. از نگاه آنان
چون کتیبههای مربوط به دوران سقوط بابل نشان از روند عادی زندگی و ادامه خرید و
فروشهاست، پس، این تاییدی بر تصرف بابل در آرامش بهشمار میرود. در نقطه مقابل
برخی از قتل عام مردم اوپیس که کورش در آن با سپاهیان بابلی جنگید، دم میزنند.
البته در رویدادنامه نبونئید که توسط وقایعنگاران بابلی تهیه شده و همعصر با
کورش بزرگ نگارش یافته، بطور خاص، صحبت از «قتل عام مردم اوپیس» نشده، هرچند از
«نیشوهای اکد» [مردم اکد]، سخن به میان میآید. کشتار مردم اوپیس در نوشتههای
هرودوت هم نیست فقط اشاره به آن شهر شدهاست. (کتاب ۱، بند ۱۸۹)
در
مورد وقایع اتفاقیه در اوپیس، اتفاق نظر وجود ندارد. برخی همانند خانم امیلی کورت،
با اشاره به عبارت زیر در وقایعنامه نبونئید (ستون سوم، سطر ۱۲ تا ۱۴)
ادعا
میکنند قتل عام مردم آن شهر به دست کورش روی داده، اما امثال ویلفرد لمبرت در این
نتیجهگیری تردید کردهاند...
ویلفرد لمبرت متن را به صورت
زیر ترجمه میکند:
در ماه تشریتو وقتی کورش با
سپاه اکد در اوپیس بر ساحل دجله جنگید، سربازان اکد عقب نشستند. او (کورش) غنیمت
گرفت و سربازان (اکد) را مغلوب کرد.
In
Tishri when Cyrus did battle with the army of Akkad at Opis, on the [bank] of
the Tigris, the soldiers of Akkad withdrew. He (Cyrus) took plunder and
defeated the soldiers (of Akkad).
در این مورد نظر «مارک گریسون» Mark Garrison و هانس پیتر شاودیگ Hanspeter Schaudig متفاوت است. گریسون که مدعیست
نشانههای متن گاهنگاری دورهی نبونئيد را کاملتر خوانده، در مورد نبرد اوپيس
نوشته اسم:
“…
in the month Tishri when Cyrus (II) did battle at Opis on the [bank of] Tigris
against the army of Akkad, the people of Akkad retreated. He carried off the
Plunder (and) slaughtered the people.”
(در ماه تيشری (آبان)، زمانی که کوروش عليه
سپاهيان اکد نبرد اوپيس را در کناره ی دجله به پيش برد، مردم اکد عقب نشستند. او
دست به غارت زد و مردم را سلاخی کرد.)
گریسون برداشت امثال اوپنهايم
را که نبونئيد در جمله فوق [او] فاعل است، نمیپذیرد.
Grayson,
A. K. 1975: “Assyrian and Babylonian Chronicles” in: Oppenheim, A. Leo (ed.)
1975: Texts from Cuneiform Sources, Volume V, P. 109.
با فتح بابل بزرگترین
امپراتوری در ایران شکل میگیرد که تا حدود دو قرن بعد (تا حملات اسکندر) در قدرت
است، اما برخلاف تصور رایج، به سلطنت رسیدن کورش و فتح بابل در تاریخ مشرق زمین،
نه آغاز یک دوره جدید، بلکه نتیجه روندی است که از سالها پیش از آن شروع شده
بود...(ادامه دارد)گِلنوشتهِ توسط روحانیون نیایشگاه اِسَگیله برای حاکم جدید
نوشته شده و خود کورش ننوشتهاست. (ادامه دارد)
· این بحث
بیش از ۱۴ قسمت است.