Wikipedia

نتایج جستجو

۱۳۹۴ شهریور ۸, یکشنبه

جامعه بخش یازدهم







پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

با رنگ متفاوت از زمینه اصل، و

با حروف کژ، و در پاره‌ای از مواقع،

با خط زیرین مشخص شده است.

خواننده درصورت تمایل به آگاهی بیشتر میتواند بر روی واژه، اصطلاح، نام و یا ... "کلیک" کند تا به «ویکی پدیا» رفته و بر آگاهی خود کمی بیافزاید.

مثلاً اگر شما بر روی نام سلطان محمود غزنوی که به صورت "سلطان محمود غزنوی" نوشته شده است، "کلیک" کنید، صفحه مورد دلخواه شما باز خواهد شد.

 

*******

 

 

 

 


 

 

عنوان

سامانه/نظام فراگیر

سامانه/نظام دموکراسی

سامانه/نظام پایگاه اجتماعی اشخاص و

چگونگی استقرار آن­ها در پیوندهای اجتماعی

 



 

 

همانگونه که در بخشهای پیشین (بخشهای مختلف ارزش‌ها) اشاره رفت، افراد در زندگانی روزمره خود تنها در شبکه­ ی ایمنی­  فردی - روانی قرار نگرفته ­اند، بلکه همچُنین آن­ها در یک سامانه/نظام پایگاه اجتماعی شکل گرفته از پیکربندی همان جامعه، جایگزین و استوار شده­ اند.

سامانه/نظام پایگاه اجتماعی افراد ماحصل تعامل پیوندها، بازتاب­ ها، و برهمکنش‌های اجتماعی1همان افراد میباشد. استقرار، استمرار، کارکرد و بکارگیری و نیز کارائی این پیوندهای اجتماعی، توسط یکی از نهادهای اصلی اجتماعی بنام نهاد سیاست متشکل و ساخت ­بندی

Construction

 

میشود.
در زمان حاضر ایچ جامعه ­ای را نمیتوان شناخت که این پنج نهاد اصلی2 را، دارا نباشد. به‌عبارتی دیگر جامعه بدون این نهادها محکوم به فنا و نابودی ست.

در اینجا، لازم است یادآور شویم که تقویت، و یا برعکس تضعیف هر یک از نهادهای پنجگانه، تبلور خود را در دیگر نهادها مجری ست. به کلامی دیگر اگر اسبابی فراهم گردد تا به‌عنوان مثال، نهادی همچون مذهب و یا اقتصاد در کشوری تأثیر بلاعوض نداشته باشد و از انعطاف ضروری، بی ­بهره باشد و نیز گسترش اجرائی مافوق ­الزام را کسب کرده باشد، پس آنگاه، دیگر نهادها در زیر سایه این نهاد قدرتمند، دست - و- پا خواهند زد و از رشد و تأثیر بایسته و معمول خود عقب نگاه داشته میشوند.

پرسش اساسی که در اینجا مطرح می­ گردد این ست که:

پیوندهای فرد با اجتماع، چگونه باید توسط نهاد سیاست، تنظیم/سامان داده شوند؟ زیرا که می­دانیم!

از طرفی فرد دارای نیازمندی‌های جسمی/روانی، تربیتی، هنری و ... می باشد، 

و

از طرف دیگر اگر همه­ ی افراد بخواهند بطور نامحدود احتیاجات فردی خویش را برطرف سازند، ناگریز مسئله نظم و آرامش/اغتشاش و هرج - و- مرج و محدود کردن "این"، یا "آن" در جامعه مطرح میشود، که ممکن است مباینت/ناسازواری و مغایرت/بیگانگی با ارضاء نیازمندی ­های فردی داشته باشد.

رهیافت و راهیابی در توازن و همسازی نهادهای اصلی اجتماعی در راستای رفع نیازهای افراد در جامعه­ ای معین (مثلاً ایران)، هرآینه برقراری و پایداری این توازن و همسازی، به صورت های گونگون در طول تاریخ انسان، کوششی بوده است، پایان ناپذیر! برای این برقراری و توازن/همسازی در زمان کنونی، ما بطور بازشناختی، با دو نمونه­ ی کُلی رهیافت سیاسی مواجه هستیم، یکی:

نظام های وحدت قدرت و یا نظام فراگیر/تمامیت خواهی ست.

 

Totalitarianism

 



 

و دیگری نظام دموکراسی میباشد.

 

Democracy

 

 



 

نظام فراگیر/­تمامیت خواهی

آنچنان که معمول است، پدر3 به عنوان سرکرده و یا رئیس خانواده، قبیله، قوم، طایفه ... و یا کشور، دارای اختیارات و قدرت فراوان است و سایر افراد خانواده، قبیله، قوم، طایفه ... و یا مملکت، نقش زیردستانِ وی را بازی می­ کنند. در این نظام می­ بایستی؛ زیردستان از رییس و سرکرده ی خود اطاعت نمایند و اوامر او را، سرانجام بی ­چون - و- چرا به پذیرند.4

در این قبیل جوامع و خانواده‌ها، سن، جنس و اصل - و- نَسَبِ، مِلاکِ جاه و مقام افراد می­ گردد، نه علم و دانشِ فنِ رهبری. به خبر شبکه  BBC  که در سال 2021 میلادی انتشار داده شده است، دقت کنید.



پذیرش/عدم پذیرش و یا چگونگی باورداشتِ پدیدارهای برونی/اجتماعی، نزد اشخاص، در راستای راستی و یا ناراستی آن باورداشت ­ها، بازیچه ی دو کارسازه 

Factor

 

نظام فراگیر/تمامیت خواه قرار می­ گیرد. نخست آنکه:

v    تصور آن باورداشت، می ­توانسته است زائیده ی اندیشۀ خود فرد بوده باشد (شاهنشاه آریامهر).5 و دوم آنکه:

v     شخصی سرشناس، مقامی معتمد/با نفوذ و ارشد (رئیس/سرکرده، رئیس جمهور) آن باورداشت را بیان کرده باشد (تاجیکستان فعلی سال 1394/چنین گفت پیغمبر راستگو و مقام معظم رهبری فرمودند).

به عبارت دیگر اشخاص در این­گونه جوامع و با این نحوه  بازاندیشی و بینش، کشش بیشتری نسبت به آنکه؛ که گفته است! دارند (رهبر جمهوری اسلامی ایران فرمودند)، تا آنکه؛ چه گفته است (به‌همانگونه که صحبتهای فردی مثل خمینی/لنین، برای تعداد بسیار و بسیاری از شوندگان، نامفهوم بود).

باری؛ در فرهنگ کهن و نیز، امروزین ایران، به علت استمرار اوضاع مخاطره آمیزِ اجتماعی (بطور پی­گیر و مدام)، امنیتِ شخصی مردم بطور پی گیر در خطر می­بوده/بوده و هست. این سیلان و جاری شدنِ تهدیدِ خطر، میزان ضریب ترس را افزایش داده و اهمیت به امنیت را، نزد مردم تا آن حد بالا می ­برد که، اهمیت به امنیت، باعث ارج نهادن به قدرت و اطاعتِ همراه با وحشت، از بالادست می­ گردد6.



 

برخورداری از قدرت، و کوشش در راه پیروزی بر ترس، تحت تأثیر کارکردِ یکی از ساز- و- کار دفاعی روانی

 

Defence mechanism

 

بنام "جابجایی7" 

 

Displacement (psychology)

 

در نهایت جایگزینِ 

 

Substitution

 

برخورداری از خوشبختی و امنیت می­ گردد. و مردم این رسم بیمارگونه را روندی معمول می پندارند بدین معنا که کوشش برای کسب قدرت را، تنها راه ترقی و پیشرفت می ­شمُرند و کاربردها/کارکردهای خود را به‌سوی این هدف (یعنی به دست آوردن قدرت)، جهت می ­دهند.8 از این روی، رفتار هدفمند و سلطه جویانه و قدرت طلبانه در سطوح مختلفِ جامعه بارز می ­شود و لاجرم، یکپارچگی ساختارِ کوشش برای کسب قدرت، بطور عینی در قالب قدرت نهایی، در دست شخص اول مملکت قرار می ­گیرد. این قدرت به صورت سلسله مراتب و در سطوح پائین ­تر به دست خوانین، وزیران، اربابانِ و کدخدایان، کارفرمایان، سپاه پاسداران و ... دیگر فرمانبران متجلی می­ گردد.

در این دوران، رفتار صاحبان قدرت، الزاماً استثمار گرانه است و از چاشنی خصومت، تعیین تکلیف، امر- و- نهی و اجحاف نیز، بی­بهره نیست (وضعیت پاکستان؛ در سال 1394). اشخاص صاحب قدرت/منصب و با نفوذ از این مبادی در جهت امنیت خویش استفاده می­ کنند. وزیر مجبور است برتری مقام اول مملکت را به پذیرد، و کدخدا در مقابل ارباب سر تعظیم فرود می­ آورد، و دهقانان و کشاورزان و کارگران در مقابل افراد مافوق خود مجبور به اطاعت و وفا داری هستند. و نزول این ظُلم تا پائین ­ترین سلول اجتماعی (خانواده)، سرایت کرده، گستردگی خود را، دنبال می ­نماید (فیلم های بلند سینمایی و سریالهای تولیدی چند دهه اخیر، مثالهای قابل ملاحظه ای می باشند). و

وابستگی اجتماعی - اقتصادی مردم، به گروه حاکم منجر به تسلیم در برابر هر نوع قدرتی (اسید پاشی اصفهان فراموش نشود) می ­شود.

 



 

این شیوه رفتاری یعنی موضع گیری تسلیم و رضا در برابر قدرت را، در داستانها، احادیث، حکایات، هزلیات، تمثیلات و قصه­ها و اتلها/متل‌­ها و متلک­ هایی که از زمان­ ها دور/نزدیک باقی است، به خوبی می ­توان مشاهده نمود و باز شناخت.

فقر مادی و محرومیت‌های اجتماعی نوعی حالت درماندگی و تسلیم در برابر قدرت بالاتر را در مردم به وجود می ­آورد و از آنجایی که آنها در دنیای واقعی و زندگانی روزمره موجبی برای تشویق و دلگرمی و راحت ندارند، دست به سوی نیروهای شگفت ­انگیز و فراطبیعی دراز می­ کنند.

و برای جلب رضایتش پیشانی بر زمین میسایند و جای این فرسایش بر پیشانی خود را با افتخار به دیگران نیز نشان می ­دهند (جای مُهر بر پیشانی دولتمردان شاهده این مدعا ست).

 



آن­ ها ریاضت در پی ریاضت می­ کشند ولی نه از آفات کاسته می­شود و نه از امراض، و نه بر امر بی­عدالتی حاکم بر جامعه خدشه­ای وارد میآید. در این هنگام و زمانی که «او» نیز به آن­ ها پاسخی نمیدهد و سعی آن­ها در این خصوص هم بی­ نتیجه می ­ماند، به افیون و مخدر روی آورده؛ می­ گروند. و چون بی­ ثمری این را نیز می­ چشند، به خط سوم­ ی روی می­آورند و در برابر فرمان ساختگی سرور خیالی خود یعنی سرنوشت/تقدیر9 تسلیم می­ شوند. در نتیجه روند ارزش­ها در جامعه ایران به همان گونه که در جدول طبقه بندی ارزش ها (نک. جامعه بخش نهم همین وبلاگ) نیز مشاهده می ­شود، سه گوش ویژه­ای را به‌وجود می ­آورد. این سه گوش با فرو بردن چنگال‌های زهر آلود خود در پیکربندی فرهنگ این سرزمین، گویی هستی و کارکرد نامیمون و نا خرسند خود را، جاودانه و ابدی ساخته است.

 



نتیجه عینی و وجود کاملاً ملموس این سه گوشِ ناشگون و کارکرد آن در جامعه، مردم را دچار فلج اندیشه ساخته است. و فرایند روابط اجتماعی بر این اساس قوام می گیرد که:

هر انسان مطیعی (که بر اثر فقر مادی و محرومیت­ های اجتماعی، مطیع شده است) نیازمند آن است که کسی بر او تسلط داشته باشد و به جای او فکر کند و بر او فرمان دهد که او چگونه بیندیشد و عمل کند. همچنان که، هر فرد سلطه ­جو و حاکمی برای کسب قدرت، به وجود افراد مطیع نیاز دارد.10

و به قول معروف تا خری نباشد؛ خر سواری نیست!

 



 

با این باورداشت فکری افراد مطیع در پهنه گسترده اندیشه خود، در برابر اِعمال قدرتِ اربابان تسلیم می شوند. زیرا باورداشت جمعی برآن است که سرنوشت مُقَدَّر کرده است که آنان خدمت به اولیاءِ امور کنند.11 اِعمال نفوذ و گسترش پرورشی این روندِ فکری هنوز در جامعه ایران از اهمیت ویژه، برخوردار است.




 

چگونگی ارتباط میان ـ فردی و روند ارزشها در راستای نظام آموزشی/پرورشی/اجتماعی در این قبیل جوامع (خانواده)، اغلب به صورت (نظام پایگاه اجتماعی: دگرنده یکم و دگرنده دویم) هویدا میگردد.

 

دانستیم خانواده یکی از نهادهای اصلی اجتماعی است. هستی این نهاد در هر مقطع زمانی و مکانی تحفه/نتیجه ­ای است از فراساخته­ های همان اجتماع، بدین صورت، این نهاد با تکانش­ های ویژه خود، آینه­ ی تمام نمایی ست، جهت بازتاب­ های جامعه خود. 




تخطی از نقش واگذاری بر نهاد خانواده، توسط نهادِ خانواده، در یک بُعد اجتماعی و فرایند آن، تقریباً امری ست محال. بدین معنا که در جامعه ­ای که نظام حکومتی آن بر وحدتِ قدرت و یا نظام فراگیر

 

Totalitarianism

 

استوار است و زبان روزانه ­آن مملو از "بله قربان، بله قربان" و "عرض کنم بنده، و شما فرمودید" است، جهش ناگهانی برای نیل به ارزشهای دموکراسی با مشکلات بی­ شمار و عدیده­ای مواجه خواهد شد. این نوع جهش حتی اگر به‌صورت معکوس، یعنی از نظام دموکراسی به سوی نظام فراگیر رُخ دهد، همچنان نیز دارای اعتبار آماری ست.

نهاد خانواده با ویژگی ساختاری خود، نقش همان اجتماعی را بازی می کند که خود در آن محصور و محدود است. مراد آنکه، بازتابِ هنجارهای فرهنگی (ازجمله: نظام حکومتی وقت) توسط نهاد خانواده، همچون انعکاس نور آفتاب بر روی امواج آب است و این انعکاس از عینیتی ویژه، برخوردار است.

بطور مثال، این بدان ماند که طفل 5-4 ساله­ ای، با شیرین زبانی‌ها و اطوارهای مخصوص به خود، "ادای" پدر و یا مادر خود را درآورد (که در اینجا پدر و مادر نمادِ حکومت است و بچه نمادِ نهادِ خانواده) و رفتار/کردار و گفتار آنها را تقلید کند. این تقلید در برخی از مواقع باعث مزاح، خوش مَشربی و تفریح، و در پاره­ای اوقات باعث تلخی مزاج و عصبانیت والدین می گردد. زیرا طفل در آن مقطع زمانی، تقلید والدین خود را کرده است و از ترمزهای اخلاقی و نیز کارسازه

 

Factor

 

های اجتماعی، فاصله ­ای بسیار دور دارد. و نیز احتمال آن هم میرود که "دگر خاص" از اهمیت تقلید در روند یادگیری و استواری این یادگیری­ ها، لاجرم ساختارهای اندیشه ساز در نزد کودک خود، غافل مانند.

تقلید، احیاء و زنده نگه داشتن هنجارهای فرهنگی متداول و متعارف، که توسط نهاد خانواده صورت می ­پذیرد، نه تنها باعث استحکام و تقویت همان هنجارها ست، بلکه مصالح بنیادی‌ خواهند بود، برای جهان بینی، باورداشت­ ها و رفتار/کردارهای آتی فرزندان همان خانواده.

 

نظام دموکراسی

 ولی امّا که، در نظام دموکراسی "آزادی"ی بیش­تری وجود دارد و این آزادی، با آزادیِ عمل به افراد خانواده و یا در کُل به جامعه، فرصت می­دهد که:

v     در جهتِ رشد استعدادهای فردی کوشش به عمل آید،

v     مسئولیتِ توفیق و یا شکست در زندگی، به عهده ­ی خود فرد/افراد قرار گیرد،

v    بی­ بند - و- باری و بی ­قیدی آسوده ­تر خودنمایی کند، و خیل مردم را به کودکانی بی ­خرد مانند کنند که تنها پروای زندگی روزانه (تولید - و- مصرف) را داشته باشند و با اندیشه­ ها و آرزوهای بلند؛ بیگانه باشند.

v     انحرافات از ارزش ها/نُرم ­ها و قوانین جامعه، اساساً عیبی نداشته باشد، زیرا که افراد پیرو این نظام، معتقدند که:

        نُرم ­ها

 

Standard

 

و قوانین تابع شرایطِ خاصی هستند و تغییر آن ها، الزاماً مُضر نیست. حدّ افراط این اعتقاد، به راحتی تشویق‌گر خلاف ­ها، جرم ­ها و جنایات می ­شود. زیرا که:

v    کثرت/تعویض و تکمیل وضع قوانین و نظام ­های اجرایی آن، غالباً بهانه­ ای می ­شود برای فسادهای بیش تر،

v    افشای اَسرارِ افراد، سازمان‌ها، مراکز تربیتی/ورزشی/کشوری/لشگری/حکومتی، و نیز ابراز افکار و تمایلات شخصی، یکی بعد از دیگری جانشین یکدیگر شوند.

v    "پُرروئی" و بی ­شرمی جایگزین ارزش و اعتبارات گروهی (سُنتی) شود، و شک و تردید به جای باور و ایمان نشیند. و

v    "آزادی"ی فردی/جمعی در پاره‌ای از مواقع با "وحدت" مباینت/ناسازگاری پیدا کند.

نحوه ارتباط افراد در این نظام، اعم از آنکه در خانواده، سازمان، دولت و یا جامعه بکار گرفته شوند، اغلب به طریق شکل (نظام پایگاه اجتماعی: دگرنده چهارم) هویدا می­گردد.

ضروری است به سه نکته مهم اشاره شود:

1) اگر نظام وحدت قدرت را، به رنگ سیاه مطلق و نظام دموکراسی را به رنگ سفید خالص نشان دهیم، به مقدار و میزان تنوع رنگ های خاکستری فی مابین رنگ سیاه مطلق و رنگ سفید خالص، نظام­ های گوناگون حکومتی خواهیم داشت. و نظامی که بین این دو نظام قرار خواهد گرفت را، نیمه دموکراسی و یا نیمه فراگیر می نامیم.

 


    
 2)  پروفسور جرج پ. مُرداک

 

George Murdock

 



می­ گوید:

تقریباً، از چند میلیون سالی که انسان در کره زمین سکونت کرده و می زیسته 99% از طول این زمان را، بدون هیچ نوع دولت واقعی، گذرانده است.
نباید فراموش کرد که تا همین دویست - و- اندی سال پیش نیمی از قبایل یا ملل روابط خود را به حالت غیر رسمی یعنی بدون وجود دولت تنظیم میکردند. جامعه شناسان باید این واقعیت را برای مردم روشن سازند که کنترول سیاسی یک ضعف اساسی دارد که بشر در طول چندین قرن کوشیده است تا بر آن فائق آید. این ضعف واقعیتی ست درباره بشر، که وقتی او قدرتی را به دست می آورد، معمولاً:

آن را برای ارضای شخص خود و بهره برداری از دیگران بکار میبرد، نه در خدمت به دیگران.



جمله فوق از جرج پ. مُرداک هم وظیفه­ ی اصلی نهاد سیاست را نشان میدهد، و هم مشکل عمده آن را. سازمان­ های سیاسی عملاً به مردم دستور می ­دهند که با اتخاذ روش ­های رسمی (یعنی توسل به قانون، پلیس، دادگاه­ ها و نظایر آن ­ها) افراد جامعه به نحو خاصی باید زندگی کنند. ولی نباید فراموش نمود که مشکل عمده در این ست که چگونه افرادی را که صاحب قدرت می­ گردند بتوان به سوئی کشانید که منافع اجتماعی و عمومی را با منافع فردی خود وفق دهند و احتمالاً خدمت به گروه را برتر از حفظ منافع خود دانند.12

3) همانگونه که اشاره شد؛ مفهوم کُلی یک نهاد اجتماعی معمولاً عبارت خواهد بود از یک سلسله پدیدارهای بهم پیوسته، مشخص و متمایز اقدامات اجتماعی. بنابراین، هریک از پدیدارهایی همچون خانواده، و یا مذهب و یا آموزش و پرورش و یا اقتصاد (در مفهوم کُلی آن) را، می ­توان نهادهای اصلی اجتماعی دانست. لذا، نهادها را می ­توان به عنوان عاملی

 

Agent

 

که تنظیم کننده سلوک/کردار "انسان"ی می­ باشد، تلقی کرد. به کلامی دیگر، نهادهای اصلی اجتماعی چارچوب­ های ویژه ­ای را برای سلوک/کردار انسان فراهم می ­سازند و اعمال انسان را به طرفی سوق می ­دهند (در زیر لوای آزادی) که به نفع جامعه می باشد. این عامل آنچنان با مهارت انجام وظیفه می ­نماید که شخص تصور می­ کند که راه انتخابیش، بهترین و تنها طریق بوده است و "وی" خودآگاهانه و با آزادی کامل، آن طریق را برگزیده است. برای روشن شدن، دو مثالی ضروری می نماید:

v    هیأت های مذهبی اروپایی زیر لوای نجات بشریت از شَرِ شیطان، در قسمتهایی از قاره افریقا به طور آشکار قصد داشتند که افریقایی ­ها را مسیحی نمایند، اما به صورت نهانی سبب شدند که تمدن و فرهنگ بومی این سرزمین ­ها منهدم گردد و در نهایت سبب ایجاد استعمار فرهنگی/اندیشه­ ای گردیدند، تا برای ادامه استعمار اقتصادی و سیاسی/اجتماعی مردم افریقا، جاده هموار گردد (نک. خودشیفتگی بخش سوم ـ تارزان، همین وبلاگ). و یا آنکه:

v    در یک کشور فرضی، با نظام حکومتی فراگیر، خرید و فروش کالای ویژه­ای، توسط نهاد سیاست، بطور آشکار، ممنوع می­ گردد، در صورتی که بطور نهانی و پنهانی همان کالا توسط خطوط بازرگانی بین ­المللی، وارد همان کشور فرضی می­ گردد و در بازار "سیاه"، در اختیار مردم قرار می­ گیرد و با چند برابر قیمت اصلی خرید - و- فروش، می ­شود.

 

اثر پنهانی

 

Latency

 

اینگونه فعالیت ­ها و اقدامات آشکار

Manifest

 

 اجتماعی آن، مسلماً برای عدۀ کثیری که در آن نظام­ ها اجتماعی به سرمی ­برند، مبهم و نامعلوم می ­باشد. آنها فقط می ­دانند دولت مصرف کالای بخصوصی را آشکارا ممنوع کرده است ولی همین کالای ممنوعه بطور "قاچاق" در اختیار او و دیگر افراد جامعه قرار دارد. لذا، این اشخاص، تجلی تغییر در زندگی خود (یعنی تهیه همان کالای ممنوعه) که زیرکانه توسط "کارکردهای نهانی" اقدامات اجتماعی، به انجام رسیده است را، تلویحاً انتخاب هوشیارانه خود می دانند،13 و با کوشش و افتخار بیش از حد، برای تهیه همان کالای ممنوعه اقداماتی انجام می­دهند. آنان در روابط میان - فردی روزانۀ خود با افتخار بیش از حدّی، از شیوۀ تهیه (زیرکی خود) و چگونگی استفادۀ روزانه آن کالای ممنوعه برای دیگر افراد همان جامعه، صحبت ­ها دارند و پُزها می دهند!

  



  



توضیح آن که:

از واژه پدر = رییس کشور، رییس دولت، رییس اداره، فرمانده­ های اول ارتش، کدخدا، بزرگ خانوار، بزرگ خانواده و یا پدر/سرپرست خانواده، استفاده شده است.

از واژه مادر = معاون کشور، نخست وزیر، معاونین ادارات، جانشین کدخدا، جانشین بزرگ خانوار و یا مادر/سرپرست دوم خانواده، استفاده شده است.
از واژه فرزند اول = فرزند ارشد، رییس های جزء و کارمندان ارشد ادارات و کارگران متخصص، استفاده شده است.

از واژه فرزند دوم = فرزند دوم و سوم و ... و افراد زیر دست و فرمان بُردارها و کارگران غیر متخصص، استفاده شده است.

 

با توجه به تقسیم بندی بالا و نیز نظام ­های مختلف حکومتی، کشوری، لشگری، اداری، سازمانی، خانواری، قومی، طایفه ­ای و خانوادگی ترکیبات زیر انکار ناپذیر است:

نظام پایگاه اجتماعی؛ دگرنده یکم

 



شبکه­ ی روابط میان ـ فردی، ارتباطات اجتماعی و کارکرد این نوع سلسله مراتب، به شرح زیر است:

1)  اوامر از بالا می­ آیند و مجریان اوامر مسئول اجرای آن­ ها هستند.

2)  پیشنهادات با رعایت سلسله مراتب و از پایین به بالا ست.

3)  مسئول پیروزی یا شکست در کارها، مشخص است.

4)  کارها با فوریت پیش ­می ­رود.

5)  تخطی از اوامر، مجازاتِ از قبل تعیین شده خود را، به ­دنبال دارد. 

 

نظام پایگاه اجتماعی؛ دگرنده دویم 

 



شبکه­ ی روابط میان ـ فردی، ارتباطات اجتماعی و کارکرد این نوع سلسله مراتب، به شرح زیر است:

1)  اوامر از بالا می­ آیند و مجریان اوامر مسئول اجرای آن­ ها هستند.

2)  پیشنهادات با رعایت سلسله مراتب و از پایین به بالا ست.

3)  خطوط ارتباطی امری/پیشنهادی "فرزند دوم" و "مادر" برقرار شده است.

4)  مسئول پیروزی یا شکست در کارها، مشخص است.

5)  کارها با فوریت پیش ­می ­رود.

6)  تخطی از اوامر، مجازاتِ از قبل تعیین شده خود را، به ­دنبال دارد.

7) اگر بطور غیر علنی و پشتِ پرده جایگاه "مادر" و "پدر" عوض شود، آشفتگی­ های درونی و پایداری، نظام و استواری سلسله مراتب را تهدید می­ کند. 

 

نظام پایگاه اجتماعی؛ دگرنده سیوم

 



 

شبکه ­ی روابط میان ـ فردی، ارتباطات اجتماعی و کارکرد این نوع سلسله مراتب، به شرح زیر است: 

1)  اوامر از بالا می­ آیند و مجریان اوامر مسئول اجرای آن­ ها هستند.

2)  پیشنهادات با رعایت سلسله مراتب و از پایین به بالا ست.

3)  خطوط ارتباطی امری/پیشنهادی "فرزند اول" و "فرزند دوم" با پدر برقرار شده است.

4)  بطور عینی، از نفوذ و قدرت مادر کاسته شده است.

5)  مسئول پیروزی یا شکست در کارها، اغلب مشخص نیست.

6)  تأخیر در کارها امری ست متداول.

7)  دستورهای متضاد و چندگانه، خوراک روزانه می ­گردد.

8)  اثبات تخطی از اوامر، با مشکلات بزرگی مواجه می ­شود.

9) اگر بطور غیر علنی و پشت پرده جایگاه "مادر" و "پدر" عوض شود، آشفتگی­ های درونی، نظام و پایداری سلسله مراتب را سخت تهدید میکند.

 

نظام پایگاه اجتماعی؛ دگرنده چهارم

 



شبکه ­ی روابط میان ـ فردی، ارتباطات اجتماعی و کارکرد این نوع سلسله مراتب، به شرح زیر است: 

1)  سلسله مراتب بطور رسمی وجود ندارد.

2)  پیشنهادات توسط هر شخصی ممکن است ارائه داده شوند.

3)  هر شخصی همچون شخص دیگر و معادل وی قدرت تأثیر گذاری بر تصمیمات را دارد.

4)  کارها با تأخیر بسیار به انجام می ­رسد.

5)  میدان بی بند و باری بسیار وسیع است.

6)  مسئول مستقیم پیروزی و یا شکست در کارها اکثراً معلوم نمی گردد، و بدین خاطر اگر خطایی از کسی سر زند، خاطی، به سادگی مشخص نمی­شود.

جهت اطلاع و توضیح:

در سال 2005 م. هیئت نمایندگی وزارت آموزش و پرورش و نیز هیئت نمایندگی وزارت علوم سوئد وارد کشور فنلاند (با هوش‌ترین و خوش‌بخت/وقت‌ترین کشور دنیا که دومی را بیش از ده (10) سال است از آن خود ساخته است) شدند.

زمانی که وزیران و هیئت نمایندگی سوئد از مدارس دوره ابتدایی و نیز دوره نیمه اول دبیرستان در فنلاند بازدید میکردند با کمال تعجب متوجه شدند که:

هیچ‌ یک از دانش ‌آموزان دبستانی و دوره نیمه نخستین متوسطه، از تلفن همراه استفاده نمیکنند.

پس از بازگشت این هیئت نمایندگی، مشاهدات آنها در مجلس و وسایل ارتباطات جمعی و دیگر خطوط ارتباطی مطرح گردید و تقریباً کل مردم سوئد در این مورد اطلاع حاصل کردند و در بحث‌های داغ "مدیا"یی نیز شرکت نمودند و در این مورد که:

آیا باید استفاده از تلفن همراه در مدارس ابتدایی و نیمه اول دوره دبیرستانی ممنوع گردد، یا نه، باید آزاد باشد، اظهار نظر نمودند.

 و ... در اواخر سال 2023 م. (امروز 2023/12/09) اعلام شد که:

بله، دولت قانونگذار سوئد تصمیم گرفته است که در اواخر سال 2024 م. هر نوع استفاده از تلفن همراه را در مدارس دوره ابتدایی و دوره نیمه اول دبیرستانی ممنوع سازد، مگر در موارد بسیار، بسیار استثنایی و آن هم زیر نظر یک بزرگسال از ابواب جمعی مدرسه.

قابل توجه آنکه:

برای تصویب و به اجرا نهادن منع استفاده از تلفن همراه در طول ساعاتی که نونهالان، کودکان و نوجوانان در مدرسه هستند 19 سال تمام زمان لازم داشت که این قانون به اجرا گذارده شود.

ولی اما که؛ در کشورهایی همچون بلاروس، ترکیه و مجارستان شاید در عرض کمتر از یکماه این امر به کرسی نشیند.

و

شاید یکی از علل عدم همکاری با دیگران نزد ایرانیان (حافظه جمعی) را به توان در این اُسانه جستجو کرد که یک نظام دموکراسی (تقریباً همیشه) هیچ گاه نتوانسته است جایگاه خود را در ایران پیدا کند!

بعضی از داستان ـ نویسان عبارت در دروازه را میشه بست ... مثلی را، از

ملا نصرالدین

 

می­دانندحقیقت مطلب این است که ذوق لطیف ایرانی از یکی از مواعظ و نصایح حکیمانه لقمان به فرزندش استفاده کرده آن را به شکل و هیئت عنوان این مقاله در افواه عمومی مصطلح گردانیده است.

یکی از نصایح حکیمانه

لقمان حکیم 

 

به فرزندش این بود که در اعمال و رفتارش صرفاً خشنودی خالق (الله) و رضای وجدان (خواست درونی، چه نیک/بد) را منظور دارد. از تمجید و تحسین خلق مغرور نشود و تعریض و کنایۀ عیب جویان و خرده­گیران را با خونسردی و بی­اعتنایی تلقی کند (به رای و اندیشه دیگران وَقعی نگذارد و آن را بی‌ارزش انگارد).

پسر لقمان که چون پدرش اهل چون و چرا بود (تجسس علمی) برای اطمینان خاطر شاهد عینی خواست تا فروغ حکمت پدر از روزنه دیده بر دل و جانش روشنی بخشد.

لقمان گفت:

«... هم ­اکنون ساز و برگ سفر بساز و مرکب را آماده کن تا در طی سفر پرده از این راز بردارم.».

فرزند لقمان دستور پدر را به کار بست و چون مرکب را آماده ساخت لقمان سوار شد و پسر را فرمود تا به دنبال او روان گشت. در آن حال بر قومی بگذاشتند که در مزارع به زراعت مشغول بودند. قوم چون در ایشان نگریستند زبان به اعتراض گشودند و گفتند:

«... زهی مرد بی ­رحم و سنگین دل که خود لذت سواری همی چشد و کودک ضعیف را به دنبال خود پیاده می کشد.».

در این هنگام لقمان پسر را سوار کرد و خود پیاده در پی او روان شد و همچنان می­رفت تا به گروهی دیگر بگذشت. این بار چون نظارگان این حال بدیدند زبان اعتراض باز کردند که:

«... این پدر مغفل را بنگرید که در تربیت فرزند چندان قصور کرده که حرمت پدر را نمی­ شناسد و خود که جوان و نیرومند است سوار می­ شود و پدر پیر و موقر خویش را پیاده از پی همی ببرد.».

در این حال لقمان نیز در ردیف فرزند سوار شد و همی رفت تا به قومی دیگر بگذشت. قوم چون این حال بدیدند از سر عیب جویی گفتند:

«... زهی مردم بی ­رحم که هر دو بر پشت حیوانی ضعیف برآمده و باری چنین گران بر چارپایی چنان ناتوان نهاده اند در صورتی که اگر هر کدام از ایشان به نوبت سوار می­شدند هم خود از زحمت راه می­ رستند و هم مرکبشان از بار گران به ستوه نمی ­آمد.».

در این هنگام لقمان و پسر هر دو از مرکب به زیر آمدند و پیاده روان شدند تا به دهکده­ای رسیدند. مردم دهکده چون ایشان را بر آن حال دیدند نکوهش آغاز کردند و از سر تعجب گفتند:

«... این پیر سالخورده و جوان خردسال را بنگرید که هر دو پیاده می ­روند و رنج راه را بر خود می ­نهند در صورتی که مرکب آماده پیش رویشان روان است، گویی که ایشان این چار پا را از جان خود بیشتر دوست دارند.».

چون کار سفر پدر و پسر به این مرحله رسید لقمان با تبسمی آمیخته به تحسر فرزند را گفت:

«... این تصویری از آن حقیقت بود که با تو گفتم و اکنون تو خود در طی آزمایش و عمل دریافتی که خشنود ساختن مردم و بستن زبان عیب جویان و یاوه سرایان امکان پذیر نیست و از این رو مرد خردمند به جای آنکه گفتار و کردار خود را جلب رضا و کسب ثنای مردم قرار دهد می­باید تا خشنود وجدان و رضای خالق را وجهۀ همت خود سازد و در راه مستقیمی که می ­پیماید به تمجید و تحسین بهمان و توبیخ و تقریع فلان گوش فرا ندهد.».



 


 

 پانویس ها   

 

1. چند - و- چونی ارتباطات نهادهایی همچون: خانواده، آموزش و پرورش، مذهب و اقتصاد.

2. نهادهای اصلی اجتماعی

استواری/پابرجایی و برقراری هر جامعه، بستگی تام و تمامی با پنج نهاد اصلی و چندین نهاد فرعی دارد. به بیان دیگر جامعه براین پنج نهاد اصلی، استوار است.

از نهادهای فرعی چشم پوشی می­ کنیم و آن را به فرصتی دیگر وا می­ گذاریم و پنج نهاد اصلی را بطور بسیار، بسیار کوتاه از نظر می­گذرانیم.

عدم وجود یکی از نهادها، باعث مرگ آن جامعه خواهد شد!

v                 نهاد خانواده: وظیفه و کارکرد این نهاد تولید و پرورش کودکان است. نقش ­های آن را پدر و مادر و فرزند اجرا می ­کنند. خصوصیات فیزیکی یا ظاهری آن خانه و وسایل زندگی است. خصوصیت مظهری و نشانگاهی آن: انگشتر/قباله ازدواج و وصیّت ­نامه می ­باشند.

v           نهاد آموزش و پرورش: وظیفه و کارکرد آن تربیت افراد است برای عضویت­ های در داخل گروه­ ها (تحصیلی/هنری، کاری و ...). ایفا نقش توسط معلم و شاگرد است. خصوصیات فیزیکی یا ظاهری آن: مدرسه، دانشگاه و کتاب می ­باشند. خصوصیت مظهری و نشانگاهی آن نیز مدارک تحصیلی مانند دیپلم، لیسانس و ... هستند.

v           نهاد اقتصاد: وظیفه و کارکرد آن فراهم آوردن خوراک، پوشاک و مسکن است. ایفا نقش بر عهده ی کارفرما، کارگر، و تولید/مصرف کننده گذارده شده است. خصوصیات فیزیکی یا ظاهری آن: کارخانه­ ها، ادارات، دفترخانه­ ها، دکان­ ها، مراکز خرید و فروش، بانک­ ها، اسکناس، سکه و ... هستند. خصوصیت مظهری و نشان گاهی پاداش مادی، نشان ­ها، مدال ­ها، و تعلق به اتحادیه­ ها است.

v       نهاد مذهب: وظیفه و کارکرد آن برقراری احساس همکاری، ایمان، امید، آرامش و احسان، مراسم ازدواج/خاکسپاری (سوزاندن و یا ...) است. ایفا نقش توسط آیت الله، آخوند، مراجع تقلید، کشیش، اسقف و ... به اجرا گذارده می ­شود. خصوصیات فیزیکی یا ظاهری آن: آتشکده، مسجد، کنیسه، کلیسا، مرقد، بقعه، خانقاه، اهرام، امامزاده و ... می باشند. خصوصیت مظهری و نشان گاهی آن: عبا، عمامه، ردای، خفتان، صلیب، قرآن، اسپند، آتش، آب (غسل تعمید) و ... هستند. لازم به یادآوری ست که در ممالک آزاد ـ اندیش، پدیده مذهب یک موضوع کاملاً شخصی است و تأثیر کارکردی آن در فرایند کشور داری؛ رنگ، باخته است.

v           نهاد سیاست: وظیفه و کارکرد آن ارائه و ثبت قوانین، تغییر آن ­ها و چگونگی اجرا آن و نیز همچنین ایجاد نظم و برقراری ضوابط است. ایفا نقش توسط فرمان دهنده و فرمانبردار به انجام می ­رسد. خصوصیات فیزیکی یا ظاهری آن: دستگاه­های حکومتی ست. خصوصیت مظهری و نشانگاهی آن: درفش (پرچم) قوانین/مجلس و منشورها می­ باشند. 

 

این پنج نهاد هریک:

 وظیفه و کارکردی دارند. و

 ایفا نقش هر نهاد توسط اشخاصی است.

 نهادها دارای خصوصیات فیزیکی یا ظاهری می باشند. و نیز دارای؛

 خصوصیت مظهری و نشانگاهی نیز هستند.






 

نکته بسیار مهم آنست که سامان دهی روابط فرد با اجتماع از طریق نهادهای خانواده، آموزش و پرورش، اقتصاد و مذهب، توسط نهاد سیاست رهبری می ­گیرد. به بیان دیگر اگر نهادهای خانواده، آموزش و پرورش، اقتصاد و مذهب را اعضای یک ارکستر سمفونی تصور کنیم، رهبر ارکستر نهاد سیاست است. و به ­همین دلیل است که این رهبر از تمام کنش/واکنش و برهم­ کنش­های این نهادها باید آگاهی کامل علمی داشته باشد. و انتظار از یک رهبر توانا و قادر در مرحله نخست آن است که او با چون و چرایی تمام سازهای یک ارکستر آشنایی کامل داشته باشد و در مرحله پسین دانش و علم رهبری را نیک بداند و ایچ کسری در قدرت هدایت و رهبری او مشاهده نشود.

قابل توجه آن که پژوهش ­های بین المللی نشان داده است که اگر توازن/همسامانی و هماهنگی بین این نهادها بهم ریزد و یکی از این پنج نهاد فرادستی و برتری و یا برعکس دچار فرودستی شده و از قدرتش کاسته شود، تزلزل استواری بین این نهادها از درون شروع شده و استواری جامعه مختل شده و از درون شروع به ریزش می­ کند و از هم فرومی ­پاشد، و در نتیجه جامعه/کشور دچار بحران می­ شود. 



ما اگر بطور مثال هریک از نهادهای اصلی را همچون یک "ملخک" از پروانه کشتی (جامعه)یی بدانیم که در حال حرکت به‌طرف هدف خود می­ باشد، لذا، درک آن­ که بسامانه در شکل کلی کاربردی خود، می­ باید برابری کامل و بدون ایچ اختلافی بین هریک از ملخک‌­ها را رعایت کند، برایمان روشن می شود.

این موضوع:

در صورت نبود توازن/همسازی و برابری بین نهادها، لاجرم فروپاشی جامعه؛ به کرات در طول تاریخ امپراتوریهایی همچون:

رم باستان (نادیده گرفتن نهاد مذهب)،

چنگیز مغول (نادیده گرفتن نهاد خانواده)،

ساسانیان (نادیده گرفتن نهاد آموزش و پرورش)،

آلمان هیتلری (نادیده گرفتن نهاد مذهب)،

شوروی استالینی (نادیده گرفتن نهاد مذهب و فرادستی آموزش و پرورش برای یک ایدئولوژی ویژه)،

چین (همانند شوروی استالینی) و ... 

 در این اواخر در حکومت اسلامی ایران که در آن نهاد مذهب از دیگر نهادهای اصلی اجتماعی فرا دست ­تر گردیده است. به خوبی نشان داده شده است. 
 



 

همانگونه که در شکل بالا کوشش شده است اهمیت هریک از نهادها در موجودیت وجودی این شکل را روشن کند، به همان اندازه دانستن آن که تأثیر هریک از نهادها و زنده بودن آنها وابسته به کارایی و نیک/مفید عمل نمودن دیگر نهادها می­باشد، ضروری ست.

و اما:

چگونگی نظام حکومتی در ایران کنونی (سال 2024 م.) و زنجیره پیامدهای آن:

حکومت ایران پیش از انقلاب مشروطه "سلطنت مطلقه" بود. انقلاب مشروطه، تأسیس مجلس و برقراری قانون اساسی، آن را به "سلطنت مشروطه" تبدیل کرد. پس از انقلاب اسلامی، شیوه حکومت در ایران تغییر کرد و ابتدا نوعی نظام "نیمه ریاستی" برقرار شد که در آن سمت "رئیس جمهوری" وجود داشت، اما دولت را "نخست وزیر" با تصویب مجلس تشکیل می داد و اداره می کرد. پس از تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸، نظام حکومتی ایران به نوعی نظام ریاستی تبدیل شد. اما وجود نهاد رهبری با اختیارات گسترده، شیوه حکومتی ایران را منحصر به فرد کرده است.

این منحصر به فرد بودن شیوه حکومتی ایران سبب شده است که سیلان و روانی دانش و یادگیری خود به خودی امور سیاسی نزد شهروندان را به هیچ نزدیک کند و آنها را دچار سردرگمی کند. و پر واضح است که وقتی ملت و کشوری دچار حماقت و نادانی سیاسی گردد، و اخلاق سیاسی در بين مردم آن کشور به نزدیکی صفر رسد، نیروی برهمکنش نهفته در این نادانی و حماقت سیاسی سبب میشود که چه در نزد ایرانیان درون مرزی و چه در نزد ایرانیان برون مرزی همه چيز رنگ سیاسی بخود گیرد و شهروندان از کوچک و بزرگ، سیاستمدار و سياستمند تقلبی گردند. و بی شک نتیجه برهمکنش آن خواهد بود که پیام یکدگر را دشمنانه تعبیر کنند و همچون گلوله توپ منتظر جرقه چاشنی باشند تا آتشی مهیب تولید گردد.




 

این ستیز و دشمنی سیاستمدار و سياستمند تقلبی کم و بیش در تمام وسایل ارتباط جمعی و دنیای مجازی امروزین به روشنی دیده میشود، که این کانال تلویزیونی به آن کانال تلویزیون دشنام میدهد و یا در یک ویدیویی که در فیسبوک گذارده میشود جز ناسزاگویی و دشنام به دیگری محتوای دیگری را نمیتوان دید.

این بی شرمی عمومی که دامنگیر ایرانیان گشته است را در اکثر کامنت ها ارسالی در مورد سخنان افراد متخصص و دارای تحصیلات دانشگاهی بطور واضح میتوان دید و اکثر شهروندان از تعالی و کمال دیگری (فرد تحصیل کرده و با سواد) در رنج و عذاب است.

 



 

سیاست جاری در ایران کنونی (سال 2023 م.) سبب بروز و توسعه "اخلاقِ بی اخلاقی" و "ارزشِ بی ارزشی" گشته است.

 ارزشِ بی ارزشی تا بدانجا پیشرفته است که برای بیان روشنفکری و دانایی خود باید بی‌قید و شرط به دستگاه حکومتی دشنام داد تا روشنفکری خود را ثابت کرد. حتی، برای به کرسی نشاندن و اثبات روشنفکری خود باید بر ضد روشنفکری خود، نیز از شش جهت، درفش مخالفت بلند کرد و مخالفت کرد. و در پاره‌ای از مواقع دیده شده است که موافق مخالف برای اثبات مخالفت خود با موافقِ مخالف هم، مخالفت میکند.

  



 

و دیگر آنکه پاره‌ای از شهروندان عرب ستیزی را مد روز کرده و بجای محمد، زرتشت را ستایش/تکریم و عبادت میکنند و بجای علی، کوروش را تکریم میکنند، و بجای "حسین" برای بابک خرم دین اشک میریزند.

 



 

حال، به نظام‌های حکومتی نگاه کوتاهی خواهیم داشت.

 

نظام چند حزبی:

 نظامی‌ ست که در آن طیفی از احزاب سیاسی متعدد در انتخابات نامزد می‌شوند و همه آنها به صورت جداگانه یا در یک دولت ائتلافی شانس مشابه یا برابر برای به دست آوردن مقامها و پست‌های دولتی دارند.

گرایش به نظام‌های چند حزبی بیشتر در نظام‌های پارلمانی رایج است تا نظام‌های ریاستی مانند ریاست‌ جمهوری.

برزیل، دانمارک، فنلاند، آلمان، هند، اندونزی، ایرلند، اسرائیل، ایتالیا، مکزیک، سرزمین‌های هلند، نیوزیلند، نروژ، پاکستان، پرتغال، رومانی، صربستان، آفریقای جنوبی، اسپانیا، سریلانکا، سوئد، تایوان و فیلیپین نمونه‌هایی از ملت‌هایی هستند که از نظام چند حزبی در دموکراسی‌هایشان به صورت مؤثر استفاده میکنند. در این کشورها، معمولاً هیچ حزب تکی اکثریت پارلمان را خودش به دست نمیآورد. در عوض، احزاب سیاسی متعدد از ائتلاف‌ها با هدف توسعه بلوک‌های قدرت برای حکومت هستند.

در برخی از نظام‌های چند حزبی، فقط دو یا سه حزب شانس اساسی برای تشکیل یک دولت همراه با یا بدون تشکیل یک ائتلاف را دارند. این حالتی ست که در کانادا و بریتانیا هست جایی که دولت‌های اکثریت بسیار رایج هستند. در بریتانیا، فقط حزب محافظه کار و حزب کارگر شانس جدی برای به دست آوردن کرسیهای کافی برای تشکیل یک دولت را دارند.

 

نظام تک‌ حزبی یا نظام حزبی فراگیر:

به نوعی از نظام حزبی گفته می‌شود که در آن یک حزب سیاسی حکومت و دولت را تشکیل می‌دهد و دیگر احزاب اجازه ورود به دولت یا شرکت در انتخابات را ندارند.

گاهی اوقات در واقع این اصطلاح برای شرح نظام حزب حاکم استفاده می‌شود که در آن بر خلاف نظام تک‌ حزبی احزاب غیر حاکم اجازه انتخابات چند حزبی دموکراتیک (حداقل به صورت ظاهری و صوری) را دارند، اما خط مشی‌ها یا توازن قدرت سیاسی به‌طور مؤثر از پیروزی مخالفان در انتخابات ممانعت می‌کند. معمولاً در نظام‌های تک‌ حزبی سرکوب جناحهای سیاسی رویه‌ای  ست آشکار. چین و کره شمالی تنها کشورهای دارای نظام تک حزبی هستند.

 

نظام پارلمانی:

 شیوه ای از حکومت است که در آن یک دولت پارلمانی امور کشور را اداره میکند. در این سیستم تفکیک روشنی بین قوای مجریه و مقننه وجود ندارد، اما "رئیس دولت" و "شخص اول کشور" دو نفر هستند.

نمونه این نوع حکومت را در اسرائیل میتوان دید. در این کشور رئیس دولت نخست وزیر است و اعضای دولت، از جمله نخست وزیر، عضو پارلمان هستند؛ اما رئیس جمهوری شخص اول کشور محسوب میشوند. شخص اول کشور معمولا در این نظام ها اختیاراتی محدود دارد و سمت او عمدتا تشریفاتی است.

 

حکومت تک حزبی:

شیوه‌ای از حکومت حزبی است که در آن یک حزب سیاسی مشخص حکومت میکند و هیچ حزب دیگری اجازه معرفی نامزد برای انتخابات ندارد. بعضی حکومتهای تک حزبی احزاب مخالف را تحمل نمیکنند اما به احزاب وابسته و زیر مجموعه خود اجازه فعالیت میدهند.

نمونه‌های این نوع حکومت را در چین، کوبا و سوریه میتوان یافت. در چین و کوبا حزب کمونیست حکومت میکند. در سوریه حزب بعث طبق قانون اساسی حزب حاکم است، اما احزاب و گروه‌های وابسته به این حزب اجازه فعالیت محدود دارند.

 

حکومت ریاستی:

در این نوع حکومت اداره کشور به عهده رئیس جمهوری است و قوه مجریه از قوه مقننه تفکیک شده است.

نمونه این نوع حکومت را در آمریکا میتوان یافت.

 

حکومت نیمه ریاستی:

 که به نام نظام ریاستی - پارلمانی نیز شناخته میشود شیوه‌ای از حکومت است که در آن رئیس جمهوری و نخست وزیر هر دو در ادراه امور روزانه کشور دخالت فعال دارند. تفاوت این نوع حکومت با جمهوری پارلمانی در این است که شخص اول کشور مستقیما توسط مردم انتخاب میشود و سمت او صرفا تشریفاتی نیست. تفاوت این نوع حکومت با نظام ریاستی هم در این است که دولت اسماً توسط رئیس جمهوری پیشنهاد میشود اما تنها به پارلمان پاسخگو است و پارلمان میتواند آن را وادار به استعفا کند.

نمونه‌هایی از این نوع حکومت در روسیه و لبنان برقرار است.

 

سلطنت مطلقه:

 حکومتی است که شاه یا ملکه در آن بر تمام شئون زندگی رعایای خود مسلط است. بعضی مقامات مذهبی در این نوع حکومت قادرند مقام سلطنت را از برخی اعمال باز دارند و از او انتظار می رود به سنت‌ها پایبند باشد، اما قانون اساسی وجود ندارد و از نظر تئوری هیچ محدودیتی بر قدرت مقام سلطنت اعمال نمی‌شود. هر چند در عمل وزن و نفوذ برخی گروه‌های اجتماعی، قدرت سلطنت را محدود میکند.

نمونه این نوع حکومت را در عربستان سعودی و برونئی می توان دید.

 

سلطنت مشروطه:

 نوعی از حکومت سلطنتی است که در آن یک پادشاه یا ملکه شخص اول کشور است اما قدرت او را قانون اساسی محدود میکند. اکثر کشورهای مشروطه سلطنتی نظام پارلمانی دارند.

نمونه این نوع حکومت را در بریتانیا میتوان یافت که در آن سلطنت تقریبا مقامی تشریفاتی است و دولتی پارلمانی اداره امور کشور را به عهده دارد.

 3. در راستای فرایند نمادینش

 4. در متل کک به تنور، فقط همسایه است که طرحی نو در می اندازد، و پرسشی متفاوت (عینی، عملی و علمی/قابل اندازه گیری)، مطرح می کند. و با این پرسش خود، کار ابزاری را در ذهن می ­آفریند که این حلقه منحوس را میگسلد و مشکل را حل میکند و متل را به سرانجام میرساند.

نک. آقا موشه، خاله سوسکه و زبان پارسی: جامعه بخش پنجم همین وبلاگ. 

جالب آن که در متل کک به تنور، حل مشکل از درون (شخصیت­ های اصلی روایت) انجام نمی ­شود، بلکه از یک نیروی بیرونی باید یاوری خواست تا مشکل حل شود! و فرایند اینگونه باورداشت­ ها را چه نیک می­ توان در گسترده گذر مسائل اجتماعی/سیاسی کنونی ایران مشاهده کرد. که جماعت ایرانی به یکباره دست روی دست می­گذارند تا ناجی خیالی از راه رسد و آن ­ها را از معضلات اجتماعی/فرهنگی/اقتصادی/سیاسی و ... نجات دهد (به زیر افتادن از این طرف بام). و اگر این ناجی را، راه حل مناسبی در پیش نیاید؛ تلاش آن­ها غلبه و پیروزی بر معضلات نابسامانی­های اجتماعی/فرهنگی/اقتصادی/سیاسی و ... سامان نمی گیرد، بلکه ناظر به این موضوع می شود که هرگونه توهم و اشباه ذهنی را مرتفع نمایند و مبارزات هدفمندانه خود را به سوی دوختن "پیراهن عثمان" سوق دهند و این پیراهن را بر تن آن همسایه 1400 سال پیش، و یا بر تن رهبر گذشته کشور کنند و رهیافت نجات خود در برابر تمام شداید را، در نابودی این رهبر و یا آن همسایه 1400 پیش خود بدانند (به زیر افتادن از آن طرف بام) و سازندگی شهرهایی همچون:

 Warszawa ، Nagasaki ، Hiroshima  ، London ، Berlin و ... که در جنگ همه ­گیر هشتاد و اندی سال پیش تقریباً با خاک یکسان گشت، برای وی ارزش آموزشی­ ندارد.  

 5. توسل به خیال پردازی و فرار از واقعیت و پیرو مَشی وِلِش بودن، که: «ای بابا! سخت نگیر، اگر تو هم بجای او بودی همین کار را میکردی.»

6. همانگونه که در جدول طبقه بندی ارزش ها دیدیم، اطاعت از بالا دست، یکی از پُراهمیت ترین ارزش ها، نزد فرهنگ شرقی ست. نک. جدول طبقه ی ارزشها: جامعه بخش نهم همین وبلاگ. 

7. جابجایی را «سعدی» اینگونه می ­گوید:

دل و جانم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی.

 8. و بر اثر عدم توفیق در کسب قدرت، اشخاص، ناخودآگاه، و با بکارگیری مجددِ ساز- و- کار دفاعی روانی، جایگزینی با کسب مال - و- منال و ثروت این عطش اولیه یعنی امنیتِ شخصی را سعی می­ نماید فرونشانند.

9. نک. جدول طبقه ­بندی ارزشها: جامعه بخش نهم همین وبلاگ

همین وبلاگ.

10. همانگونه که فردوسی/سعدی اشاره می­کنند:

هم اندر زمان کرد پایش به بند

که از پند گیرد بداندیش، پند!

و

اگر چوبِ حاکم نباشد ز پی

کند زنگی مست در کعبه قی!

 

 11. کشته شدن سهراب به دست جهان پهلوان، رستم دستان را اگر بطور نمادین و برعکس آنچه که به ما دیکته شده است، اگر بازی سرنوشت ندانیم، بی شک آن را، می­توان، انجام وظیفه و خدمتِ اولیاء­اش دانست. نک. رستم جهان پهلوان و اودیپ شاه همین وبلاگ.

 12. دکتر احمد فتاحی پور: نهادهای اصلی اجتماعی، انتشارات مدرسۀ عالی دختران ایران، سال 1351، ص 6-195.

 13. حتی در کشورهایی که دارای حکومت دموکراسی هستند. نک.

 

Social Theory and Social Structure

 





پایان

کامکار، سوئد شهریور 2015/08/30

پیرایش، ویرایش و آرایش 2024/02/21

 

جامعه بخش اول

  پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پان...