Wikipedia

نتایج جستجو

۱۳۹۳ خرداد ۱۷, شنبه

رستم جهان پهلوان و اودیپ شاه، بخش دوم




رستم جهان پهلوان و اودیپ شاه

بخش دوم

 


 

پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

با رنگ متفاوت از زمینه اصل، و

با حروف کژ، و در پاره‌ای از مواقع،

با خط زیرین مشخص شده است.

خواننده درصورت تمایل به آگاهی بیشتر میتواند بر روی واژه، اصطلاح، نام و یا ... "کلیک" کند تا به «ویکی پدیا» رفته و بر آگاهی خود کمی بیافزاید.

مثلاً اگر شما بر روی نام سلطان محمود غزنوی که به صورت "سلطان محمود غزنوی" نوشته شده است، "کلیک" کنید، صفحه مورد دلخواه شما باز خواهد شد.

 

*******

 

 

 

عنوان:

1 . رستم کیست؟

صورت و سیرت رستم

الف ـ از تولد تا مرگ

ب ـ نشان ­ها و علائم رستم

پ ـ رشد روانی و روانی - اجتماعی رستم

2 . «اودیپ» شاه

الف ـ «فروید» و عقده اودیپ

ب ـ نقد نظریه «فروید»

3 .  نبرد رستم و سهراب

4 . در جستجوی پدر

5 . سهراب و سرنوشت

6 . عواطف مفید در سهراب

7. آیا رستم، سهراب را می ­شناسد؟

8. هم اینک، چرا سهراب­ ها را می­ کشند؟




 

 

اُسانه اودیپ شاه


Oedipus the King


توسط نمایشنامه نویس یونانی به نام سوفوکل1 

Sophocles

 

به رشته تحریر در آمده است. و بر طبق این نمایشنامه داستان این چنین شروع می شود که:

ـ ... پادشاه شهر تِهب

 

Thebes

 

به نام لائیوس 

Laius

 

از همسرش ژوکاسته2

 

Jocasta

 

 صاحب پسری می شود. طبق پیش گوئی ساحران و غیب گویان، این پسر، در بزرگ سالی قاتل پدرش خواهد شد و با مادر خود همبستر می شود و کفاره این طالع شوم بر سر مردم تِهب فرود خواهد آمد.

لائیوس برای گریز از این اتفاق، امر میکند تا پاشنههای پای پسرش را، سوراخ کنند (و واژه اودیپ  درست به‌همین معنا ست "پاشنه سوراخ شده") و بند چرمین از آن سوراخها می گذرانند و وی را به غلامی سپرده، فرمان می دهد او را از شهر بیرونش برده در جایی سرـ به ـ نیست  کند.


غلام مامور، از کشتن اودیپ چشم می‌پوشد. ولی، اجباراً پسر را بر کوه مرتفع کیتهرون

Cithaeron 

 

برده و رها می کند، تا او طعمه حیوانات گردد.

لیکن، چوپانی در آن حوالی اودیپ را یافته، و دل بر او می سوزاند، و پس از مراقبتها و پرستاریهای لازم از پای مجروح و متورم او، وی را به مردی که در خدمت پادشاه سرزمین کورینت

Corinthus

 

است، می سپارد. این مرد طفل را به نزد پادشاه خود می برد. پادشاه آن سرزمین به نام پولی بوس 

Polybius

 

که مردی عقیم بود و از بی فرزندی رنج می برد، طفل را به فرزندی می پذیرد و او را، اودیپ 

Oedipus

 

می نامد. پولی بوس، اودیپ را، همچون شاهزادهای، پرورش میدهد.

شاهزاده جوان در دربار بزرگ می شود، بدون آن که به اصل - و- نسب خود پی برده باشد.


اودیپ در سن نوجوانی و زمانی که سرشار از شور- و- شوق زندگی ست و نوجوانی دلیر و زورمند گشته است، در جدالی با یکی از حریفان خود می شنود که او جوانی بی اصل - و- نسب است و او را از سر راهش برداشتهاند.

اودیپ، (همچون سهراب) برای آن که از واقعیت آگاه شود، روانه معبد دلفی3 


Delphi

 

می شود. و از اصل و نسب و دودمان خود، جویا می گردد.

ساحران معبد دلفی بر اثر پافشاری اودیپ، راز سر به مُهر سرنوشت او را، برملا می سازند. اودیپ، برای فرار از سرنوشت و به تصور آن که پولیبوس پدر واقعی او ست، تصمیم میگیرد به نزد پولی‌بوس باز نگردد، ترک خان - و- مان می کند و راهی ناشناس در پیش میگیرد.

دست بر قضا، و به هنگام عبور از تنگهای با موکب پر دبدبه  مردی محتشم سینه - به - سینه روبرو، میگردد. ملتزمان آن مرد بر وی درشتی می کنند و مابین آنان نزاعی در میگیرد. اودیپ نیرومند، آن مرد محتشم و یکی از همراهانش را میکشد. و بدین گونه نخستین بخش پیشگوئی به وقوع میپیوندد.

  


 

 زیرا که آن مرد محتشم جز پدرش لائیوس شخص دیگری نبود.

و پدر ناشناخته به دست پسر از پای در میآید و کشته می شود.

 

*******

 

راهی را که اودیپ در پیش گرفته است به تِهب میرسید. و راهِ ورود به شهر تِهب، توسط هیولائی به نام ابوالهول4

 

Sphinx

 

بسته شده است.

این هیولای وحشت زای و عظیم الجثه، از دیرباز راه بر رهگذران میگرفت و از ایشان میخواست، تا به چیستانهای او پاسخ گویند. و اگر آنها از پاسخ در میماندند، ابوالهول، به دریدن و بلعیدن آنان مشغول میشد.

شرط هیولا، برای طرح چیستان آن بود که در صورت عجز شنونده و ناتوانی در بازگشایی چیستان، او را دریده، به‌بلعد. و لیکن هرگاه کسی جواب چیستان های او را باز گوید، اختیار جانش به دست او خواهد بود.

 

 

پیش از اودیپ گروهی بسیار، به دست این هیولا جان خود را از دست داده بودند، زیرا به حل چیستان‌های او موفق نشده بودند.

از این واقع، خوفی عظیم به مردم شهر دست داده بود، و به همین دلیل کسی پروای عبور از آن راه را، نداشت. و مردم شهر که خود از حل چیستانها عاجز مانده بودند با خود پیمان بسته بودند که هر کس بتواند چیستان را حل کند و شهر را از شَرِ ابوالهول رها سازد به پادشاهی شهر برگزیده خواهد شد و میتواند با ملکه بیوه کابین به بندد و وی را به زنی اختیار نماید.

  


  

اودیپ اولین چیستان هیولا را، که بدین شکل بود:

«- کدام است آن حیوان که بامدادان بر چهار پا برود، و به هنگام نیم روز بر دو پا، و سرانجام به وقت شامگهان روی سه پا حرکت می کند؟» را، با پاسخ آن که آن حیوان آدمیزاد است، حل میکند و ابوالهول بی درنگ چیستان دوم را به میان میآورد:

«... - چه نام دارند آن دو خواهر که مدام از پس یکدیگر به جهان زاده شوند؟» اودیپ در پاسخ این چیستان میگوید:

                                             نام این دو خواهر؛ روز و شب است!

ابوالهول با شنیدن پاسخ اودیپ خود را بر زمین می کوبد و زمین میشکافد و ابوالهول به قعر دره عمیقی که خود موجب آن بود، پرتاب شده و درجای میمیرد. و شهر تِهب از بلای او نجات می یابد.

    مردم شهر به پاس این خدمت بزرگ و شجاعت کم نظیر این نوجوان، و بر اثر فقدان پادشاه، و بنا بر عهدی که بسته بودند، او را به پادشاهی بر میگزینند.

اودیپ در مقام پادشاهی با ملکه آن دیار که بیشوهر ست یعنی همان مادر خود که برایش ناشناس بود، زناشویی می کند.

 



و بدین طریق فصل میانی پیشگوئی نیز، به وقوع میپیوندد.


این دو، پس از همبستری صاحب چهار فرزند، دو دختر به نامهای

 

Antigone

 

 


و

Ismene

 

 


 

و دو پسر بنام های

  

Eteocles

 

 و 

 

Polynices

 

 

که همگی از پیشاپیش داغ لعنت خوردهاند، می شوند.

چندی بعد، دو پسر اودیپ در نزاعی یکدگر را به‌قتل میرسانند.

 



سرانجام، آخرین بخش پیشگوئی معبد دلف نیز به
 وقوع می پیوندد. و به کفاره این معصیت، طاعون سیاه بر شهر تِه‌ب نازل می شود.

  


 

اودیپ که از ماجراهای بر سر خود آمده کاملاً بیخبر است، علت شیوع بیماری و راه از میان بردن آن را، جویا می شود. بدین سبب، خالوی خود کرهئون

 

Creon 

 

(که او را برادر زن خود می انگاشت) را، به نزد تیره‌زیاس

Tiresias

 

 پیش گوی بزرگ، به معبد دلف میفرستد.

پاسخی را که کرهئون با خود آورد این بود:

«... - قاتل لائیوس قصاص شود، تا طاعون از میان برود!»


اودیپ، در‌ین گیر و دار، نه؛ لائیوس را می
 شناخت، و نه می دانست قاتل او کیست. و هنگامی که دانست بروز طاعون کفاره قتل لائیوس است، بر قاتل او لعنت فرستاد. که این لعنت ناگزیر بر خود او فرود آمد!

اودیپ، تصمیم میگیرد که از تیرهزیاس بخواهد که او را از ماجرا با اطلاع سازد، و نام قاتل لائیوس را فاش کند.

در این هنگام ژوکاسته که به‌طور پیگیر نسبت به پیشگوئیها؛ بی اعتقادی نشان می داده است، به اودیپ می گوید:

«- سخن پیشگویان را اعتباری نیست، چرا که گفته بودند لائیوس به دست فرزند خود به خاک هلاکت خواهد افتاد حال آن که او را راهزنی در تنگه کوهستانی به خون کشید!»

   اودیپ، از سخن همسر خود ژوکاسته بر خود می لرزد، چرا که از شنیدن آن، پیشگوئی معبد دلف را به خاطر می آورد. و به خاطر میآورد که چگونه آن محتشم ناشناس را در تنگه کوهستانی به هلاکت رسانده بود. لیک، در همان دم، پیکی خسته از راه میرسد. و آن پیک خبر میدهد که پولیبوس شاه در گذشته است. و سرزمین و مردم کورینت بی پادشاه شدهاند. و آنها، اودیپ را به سلطنت طلبیدهاند.

   اودیپ که پولی بوس را پدر واقعی خود می پنداشت، نفسی به راحت می کشد، و آسایش خاطری می یابد. لذا، در پی نشستی که با قاصد برقرار می شود ماجرای پیشگوئی را با او در میان می نهد و از وحشت همخوابگی با مادرِ پنداری خود سخن می گوید. قاصد در آن هنگام، به خنده پاسخ می دهد که:

« ... - این هراس یکسره از سر بیرون کن، چون بی پایه است. چرا که تو فرزند واقعی پولی بوس نیستی و مزاوجت تو با په ریبوئیا

 

Periboea 

 

به فرض آنکه صورت هم پذیرد، معصیت به شمار نمی آید!»

و آنگاه ماجرای یافتن او را، به وسیله چوپانان کورینت، در کوه باز می گوید.


پس از برملا شدن ماجرا، ژوکاسته خود را حلق آویز می
 کند. و اودیپ برای آنکه این ننگ و ثمره آن، که نه تنها ویرانی شهر است، بلکه وجود بچههایش نیز میباشد را شاهد نباشد، چشمان خود را، با انگشتان خود، از حدقه بیرون می کشد.

 



و اودیپ که با تمام قوا سعی کرده بود از تحقق این واقعه پرهیز کند، با کمک دختر وفادار خود آنتیگونه به خارج از شهر می رود و در بیابانها سرگردان و سر- به - نیست میگردد.





 
و بر این تقدیر5، نفرین ابدی نثار می‌سازد.

       

             

 

 

فروید

 

Sigmund Freud

 



از این ماجرا یعنی اُسانه اودیپ شاه، جنجالی ترین نظریه خود را، بنا نهاد. و بر جهان ـ شمولی آن پافشاری نمود.

«... - اینک این است اودیپ، پادشاهی که چیستانی بزرگ را حل کرد، و به حدی قدرت یافت که همه مردمان شهر وی را ستودند و بر او رشک بردند، و به بینید که در چه بدبختی وحشتناکی فرو رفت!»

« ... این اخطار تنبیه آمیز همه ما و غرور ما را، متاثر می کند، مائی که از سالهای کودکی گذشته ایم و به درجه ای از خرد و دانش و اعتبار رسیده و رشد کرده ایم. و ما نیز مانند اودیپ از آرزوها و امیال غیر اخلاقی خود که طبیعت جبراً در نهاد ما گذاشته است، بی خبریم و وقتی نقاب از چهره  این خواستهها برداشته می شود، ترجیح می دهیم که چشمان خود را از خیره شدن به صحنه هایی از زندگی کودکی خود باز داریم و به سوئی دیگر منحرف کنیم.6»


برداشت فروید در مورد اُسانه اودیپ با چنین بیان ساحرانه، یکی از وزنه
 های اساسی و زیربنای اصلی ساختمانی روان شناسی او ست. وی خود شخصاً عقیده دارد که این نظریه، کلید اصلی فهم و درک تاریخ و سیر تکامل اخلاق و مذاهب خواهد بود. فروید عقده اودیپ

Oedipus complex 

 

را، مهم ترین پدیدار روانی، در مراحل رشد کودک و هسته مرکزی نابسامانی های روحی شخص به خصوص انواع روان نّژّندیها

Neurosis

 

تلقی کرده است.

فروید، بعد از مشاهداتی از زندگی جنسی کودکان، اظهار داشت:

«... تجلی کشش شهوی هر فرد، در ابتدا به طرف مادر، و کینه توزی وی به سوی پدر خود، معطوف میباشد. کودک در مراحل اولیه خود - دوستی و دگر- دوستی، با مادر خود رابطه بسیار نزدیک دارد. در اولین وهله؛ یعنی خود - دوستی، در آغوش مادر پرورش می یابد و کشش شهوی وی به وسیله مکیدن پستان مادر، ارضاء می گردد. و در دومین وهله؛ یعنی دگر- دوستی که ادامه مرحله نخست می باشد، نیز او (کودک) مادر را بر می گزیند، و از دیگران روی برمیتابد.»

لیکن در طی رشد کودک، هم پدر و هم مادر، او (کودک) را از بعضی از خواستههایش، منع می کنند و از انجام بعضی کارهایش باز می دارند، و از پارهای از هوسهایش جلوگیری میکنند. این ممانعتها و کش - مکش ها، کودک را از پدر متنفّر میکند و کینه او را به دل میگیرد، لیکن عشق مادر هم چنان در او توان دارد. زیرا منع پدر با خشونت و تحکم همراه است، در صورتی که جلوگیری مادر، با مهربانی و محبت توام میباشد. عامل مهم دیگری که سبب کینه و حسادت پسر نسبت به پدر میباشد آنست که:

کودک، مادر را فقط برای خودش می خواهد، در صورتی که گاه گاهی پدر این محبت را از او می دزدد و سعی می کند مادر را از دست او برباید! به این سبب کودک نسبت به پدر احساس حسادت و کینه میکند و از اظهار عشق و ملاطفت مادر نسبت به پدر و برعکس روی در هم میکشد. زیرا، در این دوره که مرحله پایان شیرخوارگی ست مادر کم تر به کودک و بیش تر به شوهر ابراز علاقه مینماید. لذا، فرزند پسر از دو سو پدر را در مقابل خود باز می یابد. یکی آنکه او مانع مکنونات قلبی و ارضای تمایلاتش میگردد. و دو دیگر، پدر سعی دارد مادر را به خویشتن منحصر سازد. در صورتی که پسر مادر را فقط برای خودش میخواهد و حاضر نیست وی را با کس دیگری تقسیم نماید. بدین گونه سوی علاقه و عشق به مادر و جهت کین و حسادت، به طرف پدر هدف گیری می شود.

فروید نتایج نظریه خود را، چنین خلاصه نمود:

1-  پسر نسبت به مادر و دختر نسبت به پدر خود علاقه و محبت نشان میدهند، و این نوع علاقهها ریشه جنسی دارند.

2-  به همان گونه  که بین پدر و پسر، کین و حسادت موجود است، دختر و مادر نیز نسبت به یکدیگر، کین و حسادت میورزند. کین و حسادت ورزیدن بین پدر- و- پسر و یا مادر- و- دختر یک قطبی نیست، بلکه قطب دیگر آن محبت و عشق است که پدر نسبت به پسر، و پسر نسبت به پدر، و نیز مادر نسبت به دختر، و دختر نسبت به مادر خود، دارند. دو قطبی بودن عشق - و- کین در شخص باعث به‌وجود آمدن نابسامانیهای روانی از جمله:

دو سودایی7  

Ambivalence

 

است که در واقع همان دوگانگی عواطف می باشد. مثال های دیگر در مورد دوگانگی عواطف، اختلافات عروس و مادر شوهر، و... می باشند.

3- با تقویت هر کدام از این دو قطب ( عشق - و- کین) ممکن است شخص دچار سانحه ای گردد. بدین معنا که؛ در صورت تقویت کین، شخص پدر کش و یا مادر کش میگردد، و یا در صورت تقویت قطب مخالف یعنی عشق، شخص فردی بدبین و گوشه گیر بار خواهد آمد. و زندگی در واقعیت امر، یافتن تعادل، بین این دو قطب می باشد.

*******


 تحلیل فروید، در اینجا چندان عجیب نمی نماید زیرا که، فروید در دوگانه پنداری


Dualism

 

خود، تحت سلطه فکری رنه دکارت

René Descartes

 

قرار گرفته است. و اندیشه رنه دکارت بنوبه خود، دراین مورد به خصوص، از دوگانه پنداری ارستو 

Aristotle

 

سرچشمه گرفته است.

فروید می گوید:

«... ـ عقده اودیپ» در کلیه کودکان وجود دارد و هرگاه اطفال در مراحل بعدی رشد خود بتوانند این عقده را تعدیل کنند و به اصطلاح آن را والایش Sublimation دهند، راه برای ادامه زندگی جنسی متعارف بر ایشان گشوده خواهد بود، ور نه به انحرافات جنسی ـ روانی، و روانی ـ جنسی مبتلا می گردند.»

فروید می گوید:

«... در اوان جوانی، پسر با انتخاب همسر یا دوست و یا معشوقه جای مادر را پر می کند، در نتیجه پدر را دیگر رقیب خود ندانسته و با وی از در صلح در می آید. همچنین نیز دختر با انتخاب شوهر یا جفت و یا معشوق، به جای پدر، عقده خود را والایش می دهد.»8

در اینجا لازم است اشاره ای بسیار مختصر به عقده الکترا

 

 

Electra complex 

 

  

گردد.

در اُسانههای یونانی، از دختر اگاممنون

Agamemnon

 

و 

کلی تیمنِسترا 

Clytemnestra





پادشاهان سرزمین میکنه

Mycenae

 

که نامش الکترا  است چنین یاد می شود، که:

 

 


 عشق شدید الکترا به پدرش او را وا میدارد، برادرش اّرستِس

 

Orestes

 

را آنقدر تحریک کند، تا سرانجام به خونخواهی پدر، شوهر فعلی مادرشان را به قتل برسانند. چون شوهر فعلی مادرشان آگیستوس 

Aegisthus

 

پدر آنان را کشته است و از مدتی پیش از قتل پدر آنان، معشوقه مادرشان بوده است.

فروید از این تراژدی به نام عقده الکترا، استفاده کرده و برای بیان نظریه خود در روانکاوی سود می جوید .

فروید می گوید:

« ... ظهور و والایش عقده الکترا همانند ظهور و والایش عقده اودیپ است. با این تفاوت که دختر در عین محبت نسبت به مادر و همانند سازی با او، متوجه می شود که اختلافی از حیث ساختمان بدنی با پدر خود دارد، و مادر که همانند خود او ست و از محبت و ناز- و- نوازش پدر نیز بهرمند است، برای تصاحب عضو غایب نزد آنان، رقیب سرسخت او ست. دختر در عین حال مادر را مسئول نداشتن و فقدان عضو جنسی پسرانه خود می داند، بدین معنا که دختر در این وهله دچار عقده اختگی

 

Castration anxiety

 

نیز، می‌شود.»9

دختر در این مرحله از رشد شخصیت خویش، هم به مادر کینه دارد (بدین سبب که فقدان عضو جنسی پسرانه را بدو نسبت میدهد)، و هم حقیرش میشمرد. بدان جهت که او را همچون خود، فاقد عضو جنسی پسرانه می بیند.10

کین و حسادت بین پدر- و- پسر و پسر- و پدر، در بیان اُسانهای آن، در داستانهای اودیپ شاه و تراژدی رستم - و - سهراب، برای ما کاملاً روشن است! ولی آز و کشش جنسی، بین پدر ـ و- دختر، و برعکس آن، برایمان کمی ناشناخته است.

با صرفنظر از داستان عشق الکترا به پدرش، در تورات سِفر پیدایش، باب نوزدهم آیه 23 تا38 آمده است:

« ... ـ و چون آفتاب بر زمین طلوع کرد، لوط به صوغر داخل شد. آنگاه خداوند بر سدوم - و- عموره گوگرد و آتش از آسمان بارانید. و آن شهرها و تمام وادی و جمیع سکنه شهرها و نباتات زمین را واژگون ساخت. ... و لوط از صوغر برآمد، و با دو دختر خود در کوه ساکن شد. زیرا ترسید که در صوغر بماند. پس با دو دختر خود در مغاره سکنی گرفت. و دختر بزرگ به کوچک گفت: «... ـ پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان به ما درآید. بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او هم بستر شویم تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.

 


 

پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد و او (پدر) از خوابیدن و برخاستن وی (دختر) آگاه نشد. و واقع شد که روز دیگر بزرگ به کوچک گفت:

«... اینک دوش با پدرم همخواب شدم، امشب نیز او را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی هم خواب شو، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.

آن شب نیز پدرِ خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک هم خواب وی شد و او (پدر) از خوابیدن و از برخاستن وی (دختر) آگاه نشد. پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند. و آن بزرگ، پسری زائیده، او را موآب نام نهاد و او تا امروز پدر موآبیان است. و کوچک نیز پسری بزاد و او را بن عمَّی نام نهاد، و تا به حال پدر بنی عَّمون ست.»11

*******

 

نقد نظریه فروید

بنابر نظریه ی فروید، مراحل رشد روانی ـ جنسی، تابع عوامل تکوینی

 

Genetics

 

و توارث است. و این تکامل، نسبتاً مستقل از عوامل محیطی ـ اجتماعی صورت میپذیرد. پایههای اساسی جبر زیستی نظریۀ وی را، در مفهوم همه ـ زمانی و همه - مکانی بودن/جهان شمولی عقده اودیپ و عقده اکترا می توان به خوبی مشاهده نمود.

چه در وقت حیات و چه پس از مرگ فروید دلایل بسیار قاطعی برای رد مفاهیم خاص روانکاوی فروید به ویژه سه اصطلاح بیان شده یعنی عقده اودیپ، عقده اکترا و عقده اختگی ارائه گردیده است که در اینجا مجال بررسی آنها وجود ندارد، ولی اما که ما، تنها به ذکر پاره ای از آنها، آنهم بطور بسیار مختصر می پردازیم.

مالینوفسکی

Bronisław Malinowski

 



در مطالعات خود بین بومی های جزیره تروبریاند

 

Trobriand Islands

 



هیچ گونه رقابتی بین پدر و پسر نیافته است. او چنین استنباط می کند که عقده اودیپ به هیچ وجه، یک پدیداری همگانی بشری نیست، و برعکس نظریه جنسی ـ روانی فروید، اهمیت فراوانی برای عوامل محیطی و تاثیر آنها، قائل است. و یا

در ایران، حتی اگر هم پیرو نظریه فروید باشیم بر اثر جواز چند همسری چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام عقده اودیپ کم تر عمومیت داشته و بیشتر به اصطلاح عقده پدرجوئی سهراب صادق است.





پانویس ها:

1. سوفوک لس

 Sophocles

پسر سوفیلوس فردی ثروتمند از اهالی آتیکا نزدیک آتن میان سال های 496 و494 پیش از م. متولد می شود و به سال 406 پیش از م. در آتن فوت می کند. او شاعر، نمایش نامه نویس، موسیقیدان و مرد سیاسی یونان بود.

 2.   Jocasta

یونانی است که با حرف نویسی لاتین Lokaste می شود. و «هومر» او را Epikaste نامیده است.

3.   Delphes  

به یونانی دلفوئی Delphoi و یا دلفی Delphi، نام شهری قدیمی از شهرهای یونان باستان است که بر شیب جنوب غربی پاراناس Parnasse قرار داشته و هنوز ویرانههای آن نزدیک دهکده کاستری Castri برجاست. این مکان زلزله خیز به سبب وفور چشمه های جوشان و هوای پر ابر و بخاری که از شکاف سنگهای آهکی آن بر میخیزد، منظره مهیب و پر عظمتی داشته و مکانی مقدس به شمار میآمده است.

4. Sphinx  

ابوالهول  یا سُفنکس که به یونانی سفیگوس Sphiggos خوانده می شود، در اصل تندیس مقدسی ست از مصر باستان که او را شِپس­آنخ Chepesankh می نامیده اند و آن شیری بوده است خفته و گاه ایستاده، با دستانی موازی، و سرش بیش تر، سر انسانی بوده که با چهره پادشاه وقت و با سربندی آهار زده آن را تشکل می داده اند. معروف ترین و در عین حال کهن سال ترین ابوالهول همان است که در جیزه در جلوی هرم خِفرع Xefra یا خئوپس Xeops (2590 پیش از م.) موسس چهارمین سلسله فراعنه مصر باستان است، قرار دارد.

 



اما، ابوالهول به صورتی که در اساطیر یونان می آید، غولی ست که از همبستری تیفون

Typhon

 

 


 و

اکیدنا

 

Echidna

 

 


 

پدید آمده است و به ابوالهول مصری شباهتی تمام دارد.

 شهرت ابوالهول در اساطیر یونان بدین گونه است:

لائیوس پادشاه ته ب و پدر اودیپ، بر اثر فشار و نامهربانی دشمنان خود، چند صباحی به دیار په لوپس

 

Pelops

 

پناهنده و در آنجا به شیدائی گرفتار عشق خروزیپوس

Chrysippus

 



پسر زیباروی په لوپس می گردد، چندان که صبر و قرارش نمی‌ماند و از این عشق رهایی نمی‌یابد. او به تمهیدی پسرک را ربوده، می‌گریزد. خروزیپوس از فرط شرمساری و سرافکندگی خود را می کشد و په لوپس داغدیده، لائیوس را نفرین می کند. اما چون لائیوس ناشناخته به دست پسرش اودیپ کشته می شود و کیفر عشق معصیت آلود خود را نمی بیند. هه را

 

Hera

 


(خواهر و همسر زئوس Zeus خدای خدایان) ابوالهول را به سراغ اهالی ته‌ب فرستاده تا انتقام په‌لوپس را از ایشان بستاند. لذا، ابوالهول نزدیک ته ب بر سرِ راه نشسته، رهگذران را باز می دارد و از آنان معماهائی می‌پرسد که پاسخ نمی توانستند گفت، پس آنگاه آنان را به چنگ و دندان بر می‌درید و می بلعید. ابوالهول، راز مرگ خود را از ساحران شنیده و می دانست مرگش هنگامی فرا می رسد که کسی بتواند پیاپی به دو معمای او پاسخ گوید. و چنین بود که با پاسخگوئی اودیپ از یاس به قعر دره بیافتاد و بمرد.

5.   محور اصلی و فصل مشترک داستان، با تراژدی رستم و سهراب.

6.    Sigmund Freud , “The Interpretation of Dream ,”in The Basic Writing of Sigmund Freud, translated by Dr.A.A.Brill (New York, The Modern Library.1938),P.308.

7.    نک. دوسودایی، همین «وبلاگ».

8.    Sigmund Freud, “The Interpretation of Dream” in The Basic     Writing of Sigmund Freud, translated by Dr. A. A .Brill (New York, The Modern  Library.1938)

9. عقده اختگی در دختران از نداشتن آلت جنسی پسرانه و در پسران از بیم محروم گردیدن از آن، توسط پدر، به وجود می آید.

10.  برای توضیح بیشتر و وجه تسمه عقده اودیپ و عقده اکترا، نک. روان شناسی شخصیت نوشته دکتر علی اکبر سیاسی، چاپ دوم صفحه های 251 تا 255.

11.  تورات، سفر پیدایش، بابت نوزدهم، آیه 23 تا 38، ص 25 تا 26.

 

برای مطالعه بیشتر در این خصوص، کتب زیر پیشنهاد میگردد:

1-     برانیسلاو مالینوفسکی: میل جنسی و فرو نشانی آن در جوامع نا متمدن، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات سیمرغ، سال 2535 شاهنشاهی

2-     رالف موس: نظریه های بنیادی درباره ی نوجوانی، ترجمه ژ. آ. صدیقی، موسسه مطبوعاتی عطائی، سال، 1357.

3-     اریک فروم: زبان از یاد رفته، ترجمه دکتر ابراهیم امانت، انتشارات مروارید سال 2535 شاهنشاهی

4-     سوفوکل: اودیپوس شاه، اودیپوس در کولونوس، آنتی گون (سه نمایشنامه) ترجمه محمد سعیدی، انتشارات ترجمه و نشر کتاب، سال 1334

5-     فروید: سه رساله درباره تئوری میل جنسی، ترجمه و تحشیه از هاشم رضی، انتشارات آسیا، سال،1343.

6-     دکتر ابراهیم کرمانی: نوجوانی، انتشارات چهر، سال، 1349.

7- ا. خ. آریان پور: فرویدیسم با اشاراتی به ادبیات و عرفان، انتشارات شرکت سهامی کتاب های جیبی، چ دوم، سال1357.

8-     فروید: روانکاوی و تحریم زناشوئی با محارم، ترجمه دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی، چ چهارم، مرداد، .1344

           9 - Michel Foucault: Anti-Oedipus Capitalism and Schizophrenia, University of Minnesota Press, Minneapolis 55414.ISBN 0-8166-1225-0

 

 

محمدرضا کامکار سوئد 2014/06/07

ویرایش، پیرایش و آرایش 2024/01/03 

 ادامه دارد ...

جامعه بخش اول

  پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پان...