Wikipedia

نتایج جستجو

۱۳۹۴ شهریور ۶, جمعه

جامعه بخش دهم



 



پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

با رنگ متفاوت از زمینه اصل، و

با حروف کژ، و در پاره‌ای از مواقع،

با خط زیرین مشخص شده است.

خواننده درصورت تمایل به آگاهی بیشتر میتواند بر روی واژه، اصطلاح، نام و یا ... "کلیک" کند تا به «ویکی پدیا» رفته و بر آگاهی خود کمی بیافزاید.

مثلاً اگر شما بر روی نام سلطان محمود غزنوی که به صورت "سلطان محمود غزنوی" نوشته شده است، "کلیک" کنید، صفحه مورد دلخواه شما باز خواهد شد.

 

*******



 









 

  عنوان:

ناسازواری اجتماعی دو سامانه سُنتی و نوین

تفاوت‌های کارکردی در دو سامانه سُنتی و نوین

جایگاه اشخاص در ساختار اجتماعی

ساختار چیست

 

 





 

غربت‌نشینان دیارِ غرب، اینک در برزخ میان دو فرهنگ و برخورد تصادم‌­زای شدید دو فرهنگِ "ایرانی ـ اسلامی"1 با فرهنگِ "غربی ـ مسیحی"2 قرار گرفته‌اند. پیوند برخی از آن­ها با ارزش­ها و سُنت­ های دیرین تقریبا گسسته شده است، در صورتی که هنوز، ارزش­های جدید بر قلب آن­ها مقامی استوار نیافته است. این دو فرهنگ و تمدن مختلف، با دو جهان بینی متفاوت و ارزش‌های مختلف3، در برابر هم صف­ آرائی کرده ­اند. از این‌­رو، و دقیقا به همین دلیل، فرزندان این دو، در حالِ تردید، دودلی و نگرانی هستند. گاه به سوی سُنت گذشته و گاه، به سوی ارزش­ های کنونی/نوین (غرب)/کشور میزبان کشیده می­شوند.4 و برسر دو راهی انتخاب ارزش­ ها و بنابر مصلحت روز برای گذاردن تخم، شُتُر می­شوند و برای کشیدن بار، مُرغ. و در یک بی‌هنجاری تنش‌­زا، روز می­گذرانند. تاریخ پدران و مادارن خود را فراموش می­کنند و از تاریخ کشور میزبان اندوخته ­ای نمی­اندوزند.

ولی اما، که شاید، این تضادها، ارزش­ها، و یا در پاره ­ای اوقات "بی-ارزشی"ی ارزش‌ها، و نیز، تردید و نگرانی "ما" در چنددلی خود، برای انتخاب ارزشی استوار، خود به خودی خود، ارزشی باشد! ارزشی که در دراز مدت وجود "بی – ارزشی" را، به عنوان یک "ارزش" کارساز بپذیرند.

 

*******


جواهر لعل نهرو

Jawaharlal Nehru

 



نخست وزیر پیشین هند، که بدونِ تردید از فرزندان بزرگ شرق است (او تربیتی غربی داشت)، تصویری جالب، و در عینِ حال اندوه بار، از آشتی ناپذیری این دو سندیتِ متخاصم (تضاد و تصادم ارزش­ها) و اثر پُر درد آن را در نزد آموزندگان برای یابش ارزشی استوار، در شرح زندگی خود چُنین بیان کرده است:

         « ... ـ من آمیزه ­ی شگفت و کم نظیری میان شرق و غرب شده ­ام، هر دو جا، صاحب مکان، و هیچ کجا در خانه، تصور من از زندگی، احیانا به آنچه که "بینش غربی" گفته میشود، شباهت دارد. لیکن از طرفی دیگر، هند نیز با من ... از جهات بیشماری پیوندش ناگسستنی است. در اعماق روح من، در بخشی از ضمیر باطن من، تذکرهای قومیت، بوسیله­ صدها نسل از برهمنان، جایگزین و نقش ­پذیر شده است. من نه از سلطه­ میراث گذشته و نه از پنجه­ نیروی سحر آمیز آنچه که در غرب کسب کرده ­ام، می­توانم خود را رهائی بخشم. آنها هر دو جزئی از من هستند. هر چند هم که مرا در شرق و غرب نیرو می­دهند، لیکن ضمناً نیز در من تولید احساس تنهائی، (نه فقط تنهائی در فعالیت‌های عمومی من، بلکه همچُنان در زندگی خصوصی من) می­نمایند.

من، در غرب بیگانه ­ای بیش نیستم، و هیچگاه نخواهم توانست جزئی از آن بشمار روم. ولی در وطن خود نیز، گاه خویشتن را به صورت یک مطرود و نفی شده احساس می­کنم. ...».5

 

کسب تجارب شخصی و باورداشت ­های انفرادی را، مسلما نمی­توان بر کُل جامعه، تعمیم داد!!! به کلامی دیگر هر قدر ما، در صِحَت و سُقم گفته­ های نخست وزیر اسبق هند و درستی احساس ایشان نسبت به امتزاج یا همگون سازی تذکارهای قومیتی و میراث گذشته ایشان، با اسناد تربیتی و محرک­ های محیط پرورشی وی تأمل نمائیم، شاید به بی نتیجه­ ای مشغولیت فکری خود، بیش­تر واقف آئیم. اما، و در نهایت، ناچاریم که تفاوت­های نظام ایمنی فردی - روانی دو جامعۀ سُنتی/نوین (امروزین) را با بردباری عمیق­تر، هضم نمائیم.

 

شهاب‌الدین یحیی سهروردی 

 

در رسالۀ الغربة الغربية شرح حال رسالة الطیر را، بطور مفصل، بیان میکند. محتوای این رساله و نیز رساله­ های آوازِ پَرِ جبرئیل و صفیرِ سیمرغ برروی هم این ست که شرق و غرب در واقعیت امر، اشارتی ست عرفانی، بدین معنی که شرق جهان نور و مظهر روشنائی ست، در حالی که غرب جهانِ ظلمت و نشانۀ تاریکی ست، و جبرئیل دو بال دارد که در نظر سُهرَوردی بال راستش در مشرق ست و بال چپش در مغرب.

داستان الغربة الغربیه رمزی ست از سُقوط انسان درجهانِ مادی یا به زبان دیگر، داستان انسان تبعید شده‌­ای ست در غرب، در حالی که جایگاه اصلی انسان جهان شرق است.

بدیهی ست که اندیشه این حکیم عالیقدر، هرچه باشد بهرحال رگه‌هایی ناپاک از پدیدار ویرانگر قوم مداری در آن دیده میشود و امروزه، آنطور که دیار شرق آرزو داشت تا یک نوع غربت، انسانِ غربی را فراگیرد و غرب نسبت به خود، دچار غربت خانمان سوزی شود، آنچنان نشد، و غرب از نظر رفاه و آسایش/تفریح از شرق پیشی گرفت.6

ولی اما، یکی از ویژگی‌­های عمده زمان ما، این ست که وسایل ارتباطی جدید از جمله:

خطوط هوایی سریع و مسافرتهای بسیار، جهان کامپیوتری و دنیای

Internet

 

فواصل دیرینه بینِ شهری و بینِ کشوری را در هم کوبیده و افرادِ کاملاً ناآشنا را به تماس‌­های فیزیکی (عینی – در کنار هم) و یا غیر فیزیکی (غیر عینی - دور از هم) و نیز معاشرت‌­های اختیاری/اجباری با یکدگر وا داشته است. بدین ترتیب، در عصر حاضر نه تنها تضاد ارزش­ها، بلکه در عین حال همزیستی ارزش‌های متضاد بسیار مشهود است. 

 

ناسازواری‌‌های دو سامانه سُنتی و نوین، در فرایند اجتماعی

 


همانگونه که در شکل بالا دیده می­شود، در جامعه سنتی اشخاصی که در مرکز سیستم ایمنی فردی ـ روانی قرار دارند (پدر، مادر و فرزند آنها)، توسط خانوار، اقوام و ... خود نیز احاطه شده­ اند و هیچگونه مرز مشخصی بین آن­ها وجود ندارد. اما بین این افراد با سازمانهای، ادارات و مراکز ویژه اجتماعی (پلیس، خدمات درمانی/اجتماعی، مدارس و ... وزارتخانه‌ها و ... که در شکل بالا به رنگ سرخ نشان داده شده است) مرزی معین و مشخصی کشیده شده است.

نفوذ کارآمدی سازمانها، ادارات و مراکز ویژه خدماتی همانگونه که در تصویر بالا مشخص شده است در این دو سامانه از اختلاف چشمگیری برخوردار است.

در جامعه­ سُنتی­7 به­ علت روابط صمیمانه­ ای که بین افراد محاط کننده و فرد محاط شده (پدر، مادر و فرزندشان) وجود دارد، نه تنها آن­ها (پدر، مادر و فرزندشان) نیازهای تنی ـ روانی خود را از گروه محاط کننده دریافت می­کنند، بلکه دیگر مشکلات خود را نیز، به کمک آنان بر طرف می­سازند. این فرآیند باعث تقویت و استواری احساس امنیت روانی فرد در داخل گروه محاطی خود می­شود. و بدین سبب است که جای تعجب نخواهد بود اگر باورداشت­ های فردی که در جامعه­ ی سنتی زندگی می­کند، این چنین باشد که او، به مراکز دولتی، سازمانهای اجتماعی، خدماتی و در نهایت به آنچه که در جامعه شهری (فرا صنعتی) به وی عرضه می­شود، نیاز چندانی نداشته باشد، و حتا در بسیاری از مواقع خدمات ارائه داده شده توسط جامعه شهری را نه تنها از نظر کار کردی مورد انتقاد قرار دهد، بلکه وجود این سازمان­ها و خدمات آن­ها را غیر انسانی نیز بپندارد

تنش­ های بیان شده (تنشهای اجتماعی ایران در سال‌های پیش از سقوط شاه را بیاد آورید.) ممکن است در یک کشور رو به دگرگونی و رشد از یک جامعه سُنتی به یک جامعه نوین در تفاوت­های شهرـ نشینی و ده ـ نشینی بطور واصخ و روشن مشاهده گردد.

ولی اما که افراد پرورش یافته در یک سیستم سنتی به سبب آن که امنیت فردی ـ روانی خود را بین خانوار، اقوام و ... بدست می­آورده است، پس از مهاجرت به یک کشور میهمان و پناهجویی در کشور میزبان و دور ماندن از شبکه ایمنی خود، برای بازیابی این شبکه و کاهش اضطراب تعمیم یافته درونی خود، در تلاش بر میآید تا که تمام اقوام، خویشاوندان نزدیک/دور؛ ایل و تبار و در پاره ­ای از مواقع نانوای محله را نیز به کشور میزبان بکشاند، تا شبکه نگهداری و قوام امنیت فردی ـ روانی وی بازسازی شوند.  


ما در اینجا از اصطلاح "مهاجر" هم برای افرادی که از دهات به کلان شهرهای کشور خود نقل مکان می­کنند و هم از اشخاصی که از یک کشور سُنتی به یک جامعه نوین مهاجرت می‌کنند استفاده میبردیم. از این رو:

v                          برای فرد مهاجری که، در جامعه­ ی سُنتی پرورش یافته است و به اصطلاح "سُنتی می­اندیشد!"، در اولین قدم­ های زندگی خود، در جامعه نوین؛ به علت واهمه از این دنیای جدید و محیط ناآشنایی آن، و نیز برهم‌خوردگیِ امنیتِ روانی وی، مشکل بتواند از اعتماد و اطمینان خود - به - خودی نسبت به سازمان ­ها، مقامات دولتی، خدمات اجتماعی و مشاوره­ ای برخوردار باشد.

v                          اما در یک جامعه­ نوین/امروزین، اکثر اشخاصی که در مرکز این نظام/سامانه ایمنی فردی - روانی دارند، فقط با خانواده (همسر و فرزندان) خود در ارتباط نزدیک می­باشند!

 در جامعه‌ی نوین فرد (او) و خانواده­ او، در زنجیره ­ای از سازمان­ ها و مراکز ویژه ­اجتماعی محصور گشته ­اند، لاجرم طبیعی است اگر او و یا افراد خانواده وی، برای رفع مشکل/مشکلات و یا پاسخ ­جوئی به پرسش­ های خود، بدین مراکز مراجعه نمایند، زیرا که چون آن­ها از ابتدای کودکی با این نوع نظام اجتماعی دوشادوش و همگام رشد کرده ­اند، و با کارسازه

 

Factor

 

های این نظام اجتماعی، آشنایی دارند.

ولی اما که،

v   اکثر قریب به اتفاق مهاجران، دقیقاً (بنابر باورداشت خودِ آنان) از نظام ­های اجتماعی­ ی میهن خویش، لاجرم از سازمان­ های خدماتی اجتماعی، مراکز اداری، سازمان های امنیتی، پلیس، ارتش، وزارت خانه ­ها و یا غیر آن، گریزان بوده ­اند، نه از خانواده، خانوار، خاندان، قوم و نَسَبِ خود! و آگاهی/اجبار تمکین از مراکز اداری/حقوقی کشور میزبان با باورداشت های منفی قبلی مهاجر در تضاد قرار گرفته، و نادانسته با آن‌ها به ستیز و عدم تمکین، برمیخیزند.

 





  

v   گریز، پرهیز و عدم اطمینان/اعتمادِ افراد مهاجر به صاحبان قدرت، سازمان­‌های خدماتی/اجتماعی و مقامات دولتی/حکومتی، و قضایی/امنیتی که به صورت مخالفتهای علنی و یا واپس‌زنی فراگیری‌های کارسازه­ های اجتماعی بروز می کنند، ناشی از عدم گرایش به ادغام

 

Integration

 

از طرف افراد آشکار می­گردد.

 





 

این عدم اعتماد به نظام اجتماعی (باورداشت­ های گذشته­ افراد) که در دنیای دورن افراد مهاجر رخنه نموده و تثبیت شده است، در بسیاری از مواقع، مانعی ست پُر پیچ - و- خم جهت راهیابی و رهیافت­های سازگاری در فرایند ادغام توسط افرادِ مهاجر، نسبت به هنجارهای فرهنگی کشور میزبان.

جهت روشن شدن اختلافات و تفاوت­های این دو نظام (سُنتی/نوین)، به پاره­ای از عوامل کارکردی 

Functional

 

آن­ها اشاره می­کنیم.

 

 

تفاوت­های کارکردی در دو نظام سُنتی و نوین

در جامعه­ سُنتی

در جامعه نوین

1

ضوابط محلی و درون گروهی است.

ضوابط سازمانی است.

2

روابط صمیمانه است.

روابط مصنوعی ست.

3

نقش‌های موجود از جمله: پایداری، استواری و نیز شاخص بودنِ پایگاه اجتماعی فرد، بر پایه نقشِ پدر و یا مادر شدن استوار میگردد.

مقام و منزلت وجود دارد، از جمله: پایداری، استواری و نیز شاخص بودنِ پایگاه اجتماعی فرد، بر پایه شغل و میزان درآمد وی استوار است.

4

سلسله مراتب پنهانی است.

سلسله مراتب آشکار است.

5

افراد مهم هستند، نه پُست‌ها و مقام ­ها.

پُست­ ها و مقام ­ها مهم هستند، نه اشخاص دارنده آن پُست ­ها و مقام­ ها.

6

احترام فرد، مربوط به خصوصیت اخلاقی وی می­باشد.

احترام شخص، مربوط به پُست و مقام وی است.

7

ارزشیابی داخلی و درون ـ گروهی است.

ارزشیابی خارجی و برون ـ گروهی است.

8

رهبری، با شخص مقتدر است.

رهبری، با مقام مسئول و مقتدر است.

9

هدف نهایی، بقاء قومی و رشد خانواری ـ خانوادگی است.

هدف نهایی، بقاء و رشد فرد است.

10

ساختار ایمنی فردی ـ روانی در شبکه­ ارتباطی خانواری ـ فردی استوار است. معیارِ سنجش مقام و منزلت کودک/فرد در اجتماع، بر پایه اعتبار خانوادگی/خانواری ـ قومیِ "او" تعیین میشود، نه خودِ او.

ساختار ایمنی فردی ـ روانی در شبکه­ ارتباطی خانواده استوار است. ارزش هر شخص بسته به لیاقت، کفایت و تحصیلات خودِ او است، نه موقعیتِ اصل و نَسَبِ خانوادگی/خانواری ـ قومیِ او.

11

مسئولیتِ تحکیم و استواری خانواده بر عهده­ شخص اول خانواده است.

هر فردی از خانواده مسئول اعمال و رفتار خویشتن است.

12

آموزش و پرورش بر اساس پرورش انسانی ایده ­آل و وابسته به خانواده و خانوار وی پایه ریزی شده است.

آموزش و پرورش بر اساس پرورش جامعه­ ایده­ آل پایه ریزی شده است. استقلال فردی و ترک هرچه زودتر خانواده و جذب بازار کار شدن در برنامه پرورشی گنجانده شده است.

13

پرستاری اطفال، کهنسالان، معلولین، بیماران و یاوری­ های اقتصادی، کمک­ های مالی، فکری و نیز چاره ­اندیشی در وضعیت­ های دشوار و بحرانی زندگی، به عهده خانواده ­فردِ محتاج، گذارده شده است.

پرستاری اطفال، کهن­سالان، معلولین، بیماران و یاوری­های اقتصادی، کمک­ های مالی، فکری و نیز چاره ­اندیشی در وضعیت های دشوار و بحرانی زندگی، به عهده ­سازمان­ های خدماتی ـ مشاوره­ ای، گذارده شده است.

14

پنهان داشتن آگاهیهای لازم از بیماری­های دشوار و سخت درمان از فرد مبتلا، و با اطلاع ساختن اقوام و کسان بیمار، روشی است بسیار متداول.

کسب آگاهی­ های ضروری از بیماریهایی دشوار و سخت درمان به عهده ­خود فرد بیمار است و با اطلاع ساختن اقوام و کسان بیمار با اجازه از خود بیمار امکان پذیر است. در غیر این صورت کسب اطلاع از چگونگی حال بیمار، از کارکنان بیمارستان؛ تقریباً غیرممکن است.

15

پایداری عِرقِ ملی، پرهیز از شکستِ شغلی و جلوگیری از آبروریزیِ قومی، خانواری و خانوادگی بر عهده ­شخص اول خانواده است.

پایداری عِرقِ ملی، بر عهده دولت است. پرهیز از شکستِ شغلی به عهده­ خودِ فرد است.

16

عدم اقرار به خطا و اشتباه، انکار جرم و جنایت انجام شده بر عهده ­تک ـ تک افراد خانوار، نهاده شده است. سپر بلا گشتن برای بقاء زندگی کودکان، بر عهده ­ی شخص اول خانواده است.

اقرار به خطا و اشتباه و نیز جرم و جنایت انجام شده بر عهده­ خود شخص است. مسئولیت حقوقی­ افراد از 18 سالگی شروع می ­شود و سپرِ بلا شدن برای فرزندان موجودیت عینی ندارد.

17

میزان و اجرای جزاء و مکافات اعمالِ مخالف رسومِ خانوادگی، خانواری و قومی و نیز غفو و بخشش در موردِ اشتباه، خطا، جرم و جنایتِ افراد، توسط خانواده آنان و یا خانوار آنان و یا حتا در بسیاری از موارد، توسط اقوام ایشان صورت می­گیرد (قتل های ناموسی/بخشش­ های محکومین به اعدام توسط خانواده مقتول) و به مورد اجرا گذارده میشود.

میزان و اجرای جزاء و مکافات اعمالِ ضد اجتماعی و مخالف قانون و نیز غفو و بخشش محکوم، توسط محاکم دولتی و رسمی و حقوقی انجام می­شود و به مرحله ­ی اجراء در می­آید.

 

شیبِ گرایش، پرهیز و یا گریزِ افراد مهاجر به برخی و یا بخشِ کثیری و یا تمام عوامل و پدیدارهای برشمردۀ فوق (هفده تفاوتِ کار کردیِ دو نظام سُنتی/فرا صنعتی) از ارزش­های آموخته شده­ دوران رشدِ جسمی/روانی افراد مهاجر در هماهنگی و همترازی با عوامل اصلی رشد آن­ها در دوران کودکی/نوجوانی سرچشمه می­گیرد.

 مشکلاتِ سازگاری اجتماعی و فرایند ادغام زمانی به صورت کاملاً بارز، همه فهم و همه‌دان بروز می­نمایند، که ارزش­های فراگرفته شده دیر- یا - زود با سماجت­ های فکری، احساسی و رفتاری/کرداری افراد مهاجر، به صورت پدیدارهای تعارض و انزوا متجلی شوند و قوام یابند.




جایگاه افراد در ساختار اجتماعی

 افراد در زندگی روزمره خود نه ­تنها در شبکه ی ایمنی­ فردی - روانی قرار دارند، بلکه همچنان نیز بطور مشخص، در جایگاه­ های مختلف شبکه­ های روابط میان فردی و سلسله مراتب آن نیز قرار دارند.

کُل شبکه ­های اجتماعی و روابط بسیار پیچیده و دیر فهم آن را، ما، اجباراً در اینجا ساختِ اجتماعی

Social structure

 

می­نامیم.

هر ساخت اجتماعی از روابط متقابل/نقش­های تفویض/داده شدۀ بین افراد، و روابط معمولِ همان افراد در برابر نظام انتظارات و توقعات افراد از یک­دگر، بنا شده است. توقّعات افراد از یکدگر، می­تواند:

فردی - فردی، 

و یا 

فردی - سازمانی، 

و یا 

سازمانی - فردی،

برقرار و برآورده شوند. 

 

ساختار چیست؟

سازه یا ساختار

Structure

 

به‌صورت کلی به الگو یا روابط ملموس یا نا‌ملموس بین اجزای یک گروه گفته می‌شود که بر اثر 

مشاهده

 

 یا

بازشناخت الگو

 

قابل تشخیص است.

از اصطلاح سازه یا ساختار در علوم گوناگون مانند شیمی، ساختمان، زیست‌شناسی، موسیقی، علوم اجتماعی، اطلاعات رایانه‌ای استفاده می‌شود و بسته به موضوع، مفاهیم متفاوتی ارائه می‌دهد.

در علومی چون جامعه شناسی روانشناسی/روانشناسی اجتماعی، روابط ثابتِ بین اجزاء یا عناصر که دارای نظامی خاص می­باشند و به نحوه معینی انجام وظیفه می­نمایند و نیز دارای تکانش و کارکردِ Function درونی ویژه ای هستند را، ساخت/سازه و یا ساختار گویند. به کلامی دیگر، مجموع ه­ای از پدیدارهای وابسته/همبسته به یکدیگر را ساختار گویند. این وابستگی/همبستگی به نحوی ست که هر پدیدار تابع پدیداری دیگر و متعلق به آن است، همانند کارکرد یک حلقه ­ی زنجیر، در زنجیر! کارکرد زنجیر، بستگی تام دارد به کارکردِ تک - تکِ حلقه ­های همان زنجیر.

پاره­ ای از ساختارها برای مدّت طولانی پابرجا هستند و پاره ­ای دیگر در اندک مدّتی از پای در میآیند، به هر روی:

هر موجود زنده، و یا

شبکه ­ی روابط میان فردی، و یا

گونه ­ای از ارتباطات اجتماعی، و یا

نظام حکومتی، و یا

باورداشت­ های اُسانه ­ای،

                             هر اندازه هم که، از نظر اندام‌واری

Organic 

 

ساده بوده باشند، با عمر کوتاه (حتی چند ثانیه ­ای)، و یا عمر چند صد ساله­ خود، دارای سازه/ساختاری هستند. بدیهی ست، سهولت، دشواری و یا اِشکال در شناخت ساختار، معیاری برای وجود یا عدم وجود ساختار نمی­تواند بوده باشد!

برای شناخت پدیدارهای اجتماعی و امور پیچیده آن، ضروری است که:

v   نقش­ های مختلفی را که از افراد انتظار می­رود، بشناسیم. بی­ شک، تمرکز این شناخت در پیوستگی گسترده ­فرآیندهای اجتماعی قالب بندی می­شوند.

v   نظام ارزش­ها (چه استوار و چه نااستوار) را بررسی کنیم.

v   به ضوابط و انواع مختلف ارزش­های موجود در جامعه و میزان همبستگی کارکردی آنها پی ­ببریم.

v   در جوامع سُنتی، نقش­ها ارائه شده به اشخاص ثابت و کاملاً مشخص و تقریباً همیشگی و غیرقابل تغییر می­باشند، در حالی که در جوامع نوین، به علت تبدیل و تغییر مدام ارزش‌ها و ضوابط آن‌ها، نقش­ ها خود - به - خود، نامشخص و درهم میگردند و اشخاص بخوبی نمی­دانند که واقعاً چه نقش­هایی به آن‌ها محول میگردد. آنها حتی خود نمی­دانند که در یک مقطع زمانی معین و محدود و موقعیت کاملاً مشخص، بازیگر چه نقش‌هایی باید باشند.

v   مجموعه ­ای از ساختارهای اجتماعی وجود دارند که بطور آشکار و روشن قابل مشاهده نیستند، ولی پدیدارهای

 

Phenomenon

 

 

اجتماعی قابل مشاهده­ای همچون:

1.   اساطیر/اُسانه­ ها،

2.   پیکربندیِ فرهنگی و

3.   صورِ تمثیلی

Archetype

 

را، به‌وجود میآورند.

 

خصائص، چگونگی برهمکنش و فرایند این ساختارها (سه برشمرده بالا) را باید در ذهنیات، انسان جستجو کرد. و این جستجو شامل:

1.   انتظار نقش ­ها،

2.   نظام ارزش­ها و کنش ـ واکنشِ ارزش­ها،

3.   روشنگری نقش اُسانه ­ها و صورِ تمثیلی و

4.   بازشناخت پیکربندی فرهنگی

میباشند. 

و 
این چهار در نهادهای اصلیِ اجتماعی و هنجارهای فرهنگی نهفته می­باشند و بازتاب می­یابند.

با شناخت و مطالعه نهادهای اصلیِ اجتماعی/هنجارهای فرهنگی، می­توان به صورت و معنای

Form and content

 

رفتاری/کرداری اشخاص پی برد و با شناخت این "صورت و معنا"ها میتوان به روابط اجتماعی و رفتار میان - فردی آن ها آگاهی پیدا کرد. نک. پانویس‌ها: رهیافت­های سیاسی و نقش آن بر نهاد خانواده، همین وبلاگ.


در مطالعه
 ­ی الگوهای رفتاری/کرداری، نه تنها به ساخت اجتماعی توجه می­شود، بلکه وظیفه­ آن نیز از نظر دور نمی ماند. ولی اما که در جوامع انسانی، کلّیت ساختار اجتماعی را فقط در کارکرد آن جوامع می ­توان مشاهده کرد.

بعضی ویژگی­ های ساختار اجتماعی، مانند توزیع جغرافیایی افراد یا گروه­ها را میتوان مستقیماً مورد مشاهده قرار داد. ولی بیشتر رابطه­ های اجتماعی که به ­طور کلی تشکیل دهنده­ ساختار جامعه­ میباشند، مانند روابط پدر و پسر، خریدار و فروشنده، حاکم و اتباع، قابل مشاهده نیستند مگر از خلال فعالیت­ های اجتماعی خاصی که چنین روابطی در آن­ها کارکرد خود را نشان می­دهند. از این رو، اگر جامعه را مجموعه ­ی سازمان یافته­ای از افراد فرض کنیم که دارای شیوه­ ی زندگی خاصی باشند که توسط همان ساختارهای اجتماعی شکل گرفته ­اند، فرهنگ همین شیوه زندگی است و اگر جامعه را مجموعه­ ای از روابط اجتماعی بدانیم، آن گاه فرهنگ به معنای محتوای همین روابط خواهد بود. نک. فرهنگ، فرهنگ پذیری و مهاجرت همین وبلاگ.

 

پانویس ­ها  

1. واژه ترکیبی ایرانی - اسلامی در اینجا بدان سبب آورده شده است که، فرهنگ کنونی ایران ترکیبی ست از فرهنگ کشور ایران به‌عنوان سرزمینی که در شرق قرار دارد، و فرهنگ دیگری که زائیده مذهب اسلام است. و این فرهنگ (ایرانی - اسلامی) با فرهنگ کشورهای مسلمان دیگر سایر جهان، متفاوت است.

2. واژه ترکیبی غربی - مسیحی در اینجا بدان سبب آورده شده است که، فرهنگ کنونی اروپا/آمریکا، ترکیبی ست از فرهنگ کشورهای اروپایی/آمریکائی و فرهنگ دیگری که زائیده مذاهب مسیحیت است. و این فرهنگ (غربی - مسیحی) با فرهنگ کشورهای مسیحی دیگر سایر جهان، متفاوت است.

3. نک. ناسازواری ارزش­ها جدول طبقه بندی ارزش‌ها، همین وبلاگ.

4. نک. تعارض و دو سودائی، همین وبلاگ.

5. نک. زندگی من، نوشته: جواهر لعل نهرو، ترجمه محمود تفضلی، انتشارات امیرکبیر، چ چهارم،1361.

6. نک. غربتِ غرب، نوشته: احسان نراقی، انتشارات امیرکبیر، چ دوم، 1354، ص 10-9.

7. اگر سیستم ایمنی فردی ـ روانی جامعه­ سنتی را با رنگ زرد روشن و جامعه­ نوین را با رنگ زرد نشان دهیم، به مقدار و میزان نوع رنگ­های بین این دو رنگ، ما سیستم ایمنی فردی ـ روانی خواهیم داشت. و همانگونه که مشاهده می­ شود تنوع بین این دو سیستم بسیار زیاد است.


 

کامکار، سوئد 2015/08/28

پیرایش، ویرایش و آرایش 2024/02/20

 ادامه دارد...

 



جامعه بخش اول

  پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پان...