فرهنگ بخش هفتم
پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب میکنم.
این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از
ازدیاد پانویسهای طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آنها توضیح جانبی داد
ازجمله:
نامها
و مکانها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:
پیش
از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب میکنم. این نکته مهم در کلیه
نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویسهای طولانی و
موضوعاتی که باید در مورد آنها توضیح جانبی داد ازجمله:
نامها
و مکانها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:
با
رنگ متفاوت از زمینه اصل، و
با
حروف کژ، و در پارهای از مواقع،
با
خط زیرین مشخص شده است.
خواننده
درصورت تمایل به آگاهی بیشتر میتواند بر روی واژه، اصطلاح، نام و یا ... "کلیک" کند تا به «ویکی پدیا» رفته و بر آگاهی خود کمی
بیافزاید.
مثلاً
اگر شما بر روی نام سلطان محمود غزنوی که به صورت "سلطان محمود غزنوی" نوشته شده است، "کلیک" کنید، صفحه مورد دلخواه
شما باز خواهد شد.
*******
ادامه بخش ششم!
طرح فرهنگ پذیری در جدول متقاطع
برای روشن شدن چگونگی پدیدار فرهنگ پذیری و مقاومتهای سازگاری اجتماعی این
پدیدار، از طرح جدول پرسشهای متقاطع پروفسور کانادایی:
ج. و. بری
John W. Berry
که در بروکسل 1992/7/29 زیر عنوان:
کنفرانس سلامت و مهاجرت
Migration and Health Conference
توسط خود ایشان برگذار شد، کمک
میگیریم.
حجره الف شامل پرسش زیر
است:
آیا ضروری ست که توسط نهادهای
اجتماعی کشور میزبان، کوششی در جهت برقراری و حفظ فرهنگ مهاجرین در آن کشور بهعمل
آید؟
حجره ب شامل پرسش زیر است:
آیا
ضروری ست که افراد مهاجر بغیر از گروه هموطن خود، با گروههای دیگری از افراد
جامعه میزبان آمیزش و تردد داشته باشند؟
ترکیبات زیرین انکارناپذیر است:
*******
با پاسخ آری به حجره الف،
و ب، گزینش ادغام مشخص میگردد. این گزینش در واقعیت امر مقاومت در برابر
تغییرات میباشد. بنابراین در گزینش ادغام، حفظ شخصیت فرهنگی و استواری هنجارهای
فرهنگی هر قوم، و نیز حرکت به منظور ملحق شدن به گروه مهتر هدف قرار میگیرد.
در صورت استواری این راهبرد
Strategy
و گزینش این نوع فرایند
Process
فرهنگ پذیری تعداد قومهای مختلف
موجود، در تحقق بخشیدن به یک مجموعه جدید حاضر به همکاری میباشند.
ادغام
Social
integration
چیست؟
این واژه
در زبان فارسی به:
ادغام،
یکیگری، امتزاج و متشکل سازی، یک پارگی، یکپارچهگری و نیز همچنین
به تمامیت؛ برگردانده شده است.
ریشه اصلی این واژه از زبان لاتین گرفته شده است و به معنای مصون
نگاه داشتن، آسیب نیافته، دستکاری نشده و تام است.
امروزه از این واژه در فلسفه،
علوم اجتماعی، روان شناسی با مفهومهای مختلف استفاده می شود.
مفاهیم:
v
فرآیندی ست که در آن فرد، گروه و
یا سازمانی (از دیدگاه جامعه شناسی و روان شناسی) آمادگی آن را دارا ست تا در جهت تمامیت
هویت وجودی خود، با کُل (جامعه) هماهنگی و همگرایی داشته باشد، و با آن یکی
شود/شوند.
v
یکی شدن نه تنها بوسیله ارزشهای
مشترک و مورد قبول گروه کهتر (اقلیت) و نیز همچُنین گروه مهتر (اکثریت) پایه ریزی
میشوند، بلکه همچُنان بر اثر وابستگی/همبستگیهای متقابل شغلی در تقسیم کار نیز،
بهوجود می آید.
v
فرآیند ادغام در عین حال
اشاره دارد به فراگردی که از طریق آن فراگرد، افراد از نژادهای مختلف تدریجاً
روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نزدیکی با یکدیگر برقرار میکنند و برقراری روابط
میان فرهنگی
Intercultural communication
یکی از اهداف کُل
(جامعه) محسوب میشود. هـ. سپنسر
Herbert Spencer
فیلسوف انگلیسی میگوید:
ادغام،
تکاملی است که دارای هفت معنی است.
ü
انتقال از حالت پراکنده غیرقابل
ادراک به حالت متمرکز ادراک شدنی، یعنی یک پدیده از حالت پیچیده و بیسامان به
حالت واضح و سامان یافته، درآید.
ü
افزایش مقدار ماده، با نظمی معین.
ü
کاهش حرکت داخلی در یک نظام
مکانیکی مرکب از تعدادی اجسام.
ü
تفاوتهایی که در یک قسمت و یا قسمتهایی
از کُل (جامعه) وجود دارد لازم و ملزم حیات کُل (جامعه) محسوب میشود/میشوند.
ü
آداب، رسوم، فرهنگ، زبان و ...
گروه کهتر پایههای اساسی هستی (بقاء) گروه مهتر محسوب میشوند.
ü
هنجارهای فرهنگی گروه کهتر، نسبت
به هنجارهای فرهنگی گروه مهتر، در نهایت باعث پُر باری و ثروتمندی فرهنگی گروه
مهتر است و این پُر بار شدن فرهنگی گروه کهتر، خود فی نفسه امکانات بهوجود
آوردن همگرایی و هماهنگی ادامه بقاء کُل (جامعه) را توسط گروه کهتر،
به خودِ گروه کهتر محول مینماید.
ü
تحقق بخشیدن به یک مجموعه جدیدی
است که در آن عناصر، نه تنها موجودیت فردی خاص خود را از دست نمیدهند بلکه همچُنان
نیز پیوسته، مدام و لاینقطع، معنی و نقش خود را از مجموعه (کُل) دریافت میدارند.
مثلاً: قند + آب = قندآب،
که قندآب، نه آب است و نه قند، بلکه قندآب است. در این قندآب، نه تنها قند و آب،
هویت اصلی خود را از دست ندادهاند، بلکه هر کدام به نوبه خود علتی هستند برای
هویت قندآب، زیرا که قند و آب در یکدگر ادغام گردیدهاند.
فرایند ادغام در روند روانی - اجتماعی
v
ادغام، تکاملی ست در مقابل انحلال و
پراکندگی، این یکپارچگی را میتوان به روابط اجزاء بدن موجود زنده و نیز همچُنین
به روابط اجزاء و نهادهای اصلی جامعه تعمیم داد.
v
ادغام، در کنش - و- واکنشهای اعضاء بدن،
فرآیندی ست که آن فرآیند، با فعل و انفعالات سازشی مدام اعمال فیزیولوژیک (غدهای
و شیمیایی)، هیجانی/عاطفی، عقلی، درونی و بیرونی سعی در توازن و سازگاری با
برخوردهای تنشزای محیطی را برای فرد فراهم میآورد و محیط نیز به نوبه خود، با فعل
و انفعالات سازگار و سامانزا نه تنها او را از تعارض و فشار روانی آزاد میسازد، بلکه
همچُنان نیز از پیش آمد عوامل تنشزا و فشارهای بیماریزا از برای وی
جلوگیری میکند.
v
ادغام، در روابط و پیوندهای اجتماعی، با همآهنگی،
همکاری و همیاری تک - تک اعضاء در راستای بقاء و پایداری وجودی کُل،
هویت کُل را تحقق میبخشند.
v
اهداف فرآیند ادغام، در
نهایت، گستردگی میدان فراگردهای هنجارهای فرهنگی گروههای کهتر است. این فراگردها
(زبان، آداب، رسوم، مراسم مذهبی و ...) توسط کُل، تقویت میگردد و نه تنها
زیربنای هویت گروه کهتر محسوب میشود، بلکه همچُنان پایه و اساس ساختار بقاء حیات
گروه مهتر نیز به شمار میرود.
با پاسخ نه به حجره الف،
و پاسخ آری به حجره ب، انتخاب روش درونسازی مشخص میگردد. به
کلامی دیگر، ترک هویت فرهنگی فرد و پیوستن به گروه مهتر (اکثریت) مُراد و مقصد
میگردد. در اینجا، احتمالاً گروه کهتر (اقلیت) در گروه مهتر (اکثریت) جذب - و- هضم
میگردد، و یا اینکه گروه کهتر در گروه مهتر مستحیل میشود.
درونسازی
Assimilation
درونسازی چیست؟
این واژه در زبان فارسی به: درونسازی،
همگون سازی، شبیه سازی، همگون گری، جذب، تحلیل و نیز همچُنین استحاله؛
برگردانده شده است.
ریشه اصلی این واژه از زبان لاتین
گرفته شده است و به معنی شبیه سازی و تقلید کردن میباشد. امروز از این واژه در
زیست شناسی، دستور زبان، جامعه شناسی، روان شناسی و علوم تربیتی با مفهومهای مختلف استفاده میشود.
مفاهیم
v
فرایند تبدیل غذا یا مواد مصرف
شده به حالتی که برای سیر در جریان دستگاه گردش خون و تبدیل مواد لازم، جهت جذب و
تحلیل در بافتهای بدن مناسب بوده باشد.
v
قسمتهای گوناگون در یک مجموعه،
میبایستی با یکدیگر همگون باشد.
v
قسمتهای گوناگون در یک مجموعه،
باید به یکدیگر شبیه گردند و هویت اصلی خود را از دست بدهند.
v
درکِ تأثیرات و تخصیص آنها توسط
«سیلانِ ذهنی» و جای گذاری مناسب آنان.
ژان پیاژه
Jean Piaget
در مورد مراحل فهم نزد کودک به دو مسئله اساسی اشاره میکند.
ü
الف - کودک با درجه فهم محدود
خود، محرک (مثلاً صدای مادر) را از جهان خارج دریافت میکند و او توسط سیلان ذهنی
خود، این محرکها را به ذهن (حافظه) خود میسپارد. جذب و تحلیل این نوع محرکها،
قدمهای ابتدایی یادگیری طفل محسوب میشوند، و روان بنه کودک (که همان ساختار
شناختی وی میباشد) را، میسازد.
ü
ب - ولی چون، محرکها گوناگون پی - در- پی و
تسلسلوار در سیلان است، کودک مجبور میگردد نه تنها در مسیر یادگیریهای مختلف و
گوناگون خود، بطور پیگیر عکسالعمل نشان دهد، بلکه همچُنان نیز روان بنه
Schema (psychology)
خود را پی – در - پی تغییر دهد. لذا، و بدین طریق
سطح و درجه فهم کودک دگرگون میگردد و توسعه مییابد. این تغییرات پی - در- پیِ
روان بنه کودک، نزد عموم، به بازی گوشی کودکانه معروف است.
این نوع بازی گوشی و یا بهتر گفته
شود؛ درونسازی "ابتدائی" برای سازگاری و بقاء کودکان (تا 6
سالگی) بهطور خودکار عمل (چه تعلیمات مفید باشند و چه مضر) میکند.
درونسازی دوران کودکی در صورت
مفید بودن قدمهای ابتدائی خواهند بود برای ساختار سازگاری اجتماعی و تکوین شخصیت
افراد در سنین بزرگسالی و در صورت مضر بودن آن، سبب ناهنجاریهای کرداری، بیمارگونه
و بیماریزا خواهند شد.
فرایند درونسازی در روند روانی - اجتماعی
v
در درونسازی هنجارهای
فرهنگی گروه کهتر خود به ـ خودی ـ خود مانعی ست، در جریان سیر
فرایند تطابق افراد گروه کهتر، با فرهنگ گروه مهتر. و تفاوتهای فرهنگی در گروههای
کهتر به معنای موانع بارز مشکل زا، قلمداد میشوند.
v
در درونسازی هدف نهایی،
کوشش در از بین بردن پایههای اساسی هویت فرهنگی گروه کهتر ست، تا پس از آن، گروه
کهتر بتواند راحتتر (؟!) در فرهنگ گروه مهتر تحلیل رفته و در دراز
مدت در گروه مهتر مُستَحیل و از حال خود برگشته، گردد.
v
درونسازی، فرآیند کنشی ست، فعالیتی ست،
روانی (عقلی، انفعالی، حسی/حرکتی، ادراکی و غیر آن) که به واقع، تغییر شکل
میدهد تا آن را مشابه یک روان بنه نماید. به عبارت دیگر درونسازی
ورود دادهها در روان بنه است به طوری که هویت وجودی داده اولیه،
مضمحل شده و به حالت استحاله درآمده باشد. مانند مراسم شب یلدا!!!
برگذاری این تفریح، تفرج، سرور و
شادمانی (مراسم شب یلدا) که ما تصور مینمائیم مراسمی خاص ایرانیان است، در اصل
درونسازیای ست که از نظر قدمت، شاید ریشه در 300 سال بعد از تولد مسیح
داشته باشد.
و چون شب یلدا با میلاد مسیح
همزمان بوده است، از این رو بدین نام، نامیده شده است. و پنداری این مراسم جشن
تولد میلاد مسیح، خود نیز به نوبه خود، درونسازی و استحالهای ست، از
مراسم ویژهای که برای خداوند خورشید
Aton
در مصر باستان و در زمان حکومت أخناتون
Akhenaten
برگذار میگردیده است. زمان
برگذاری این مراسم بیش از 1300 سال قبل از میلاد مسیح میباشد. لذا، شب یلدای
ما شاید در
واقعیت امر درونسازیای باشد، از جشنها و مراسمی که در حدود 3360 سال پیش،
در مصر باستان، جهت بزرگداشت خداوند خورشید برگذار میگشته است.
با پاسخ آری به حجره الف،
و پاسخ خیر به حجره ب، گزینش جدائی را، در پیش روی خود داریم. این
گزینش را میتوان بطور خلاصه چُنین تعریف نمود که:
ارتباطات سازنده بسیار ناچیزی بین
دو گروه مهتر و کهتر وجود دارد. پدیدارهای اجتماعی، و به کارگیری آنها، بستگی تام،
به آن دارد که، کدام یک از گروهها، کنترل اجتماع را در دست دارند. در این نوع راهبُرد
Strategy
و گزینش امکان دارد که شکل تبعیض
و تفکیک نژادی از طرف گروه کنترل کنند به کار گرفته شود.
در بررسی پدیدار جدائی "ما" از
طرفی، با تحمیلِ تفکیکِ نژادی و تبعیض قومی گروههای کهتر مواجه هستم که این تفکیکِ
نژادی و تبعیض قومی توسط آنها، در جهت خنثی کردن فعالیتهای اجتماعی گروه مهتر و
در نتیجه در جای خود راکد نگاه داشتن گروه کهتر است. و از طرفی دیگر، فرایند
نگهداری اختیاری سُنت (فراگردهای درون گروهی)ها، توسط خودِ گروه کهتر، ممکن
است در نهایت منجر به استقلال حیات گروه کهتر شود. همانند گروههای جدایی
طلب در گسترده فعالیتهای سیاسی. ولی اما، تفکیک و جدایی طلبی، بستگی تام به این
دارد که، کدام گروه یا گروههای مختلف سازمان یافته قدرت تصمیم گیری در امور جامعه
را دارا میباشند. زیرا چون، هماره اهداف آنان (گروه جدایی طلب) از تفاوتهای
کارسازههای اجتماعی پُر بار است.
جدایی
Separation anxiety disorder
چیست؟
این
واژه، در زبان فارسی به: تفکیک، گشودگی، بازگشایی، منفصل، سوا انگاشتن، و
نیز همچُنین جدایی؛ برگردانده شده است.
ریشه اصلی این واژه از زبان لاتین
گرفته شده است و به معنی جداسازی و ممتاز نمودن میباشد. امروزه از این واژه در
صنعت، جامعه شناسی، روان شناسی و علوم تربیتی با مفهومهای مختلف استفاده میشود.
مفاهیم
v
در امور صنعتی، زمانی که بخواهند
عنصر ویژهای را مثلاً از مایعات، گازها و یا جامدات دیگر، جدا سازند از تکنیک تفکیک
استفاده میکنند تا بتوانند عنصر دلخواه را از ماده کُل منفصل نمایند.
v
جداسازی به معنای سوا انگاری و
جدا بودن از دیگران و نیز همچُنین به معنای انفصال اشیاءِ و یا افکار، در نوع
و یا در تعداد، از یکدیگر ست. اوج این اعتقاد، فرق بین انسانها یا فرق بین طبقات جامعه را توصیه میکند و توسعه
میدهد. از آن جمله است، تبعیض نژادی که مساوات بین افراد انسان را منکر ست.
در این مرام، حقوق طبیعی و اجتماعی را که مثلاً برای گروه کهتر (زنان، سیاه پوستان،
همجنس بازان، مهاجران و یا معلولین) قائل هستند، غیر از حقوقی ست که برای گروه
مهتر قائل هستند. تبعیض در اینجا و بدین معنی مترادف با تفرقه به کار گرفته
شده است و آن عبارت است از عملی طبیعی (غیرارادی/اتوماتیک) یا ارادی که عمل کرد آن، جدا کردن اشیاءِ یا موجودات
است، از نوعی که هنگام اجتماع (تجمع نوع/مهاجران) به صورت یک گروه، منسوب به آن
نوع منفصل، بوده باشند.
v
در مراحل رشد روانی کودک زمانی
فرا میرسد که نوباوه بین وجود خویش و دیگری تفاوت قائل میشود. این مرحله را بین
سنین 6 ماهگی تا3 سالگی
تخمین زدهاند. کودک خویشتن خویش را، از فرد همزیا (مثلاً، مادر) خویش جدا
مییابد و استعداد تحمل تنها بودنهای کوتاه مدت را در خود پرورش میدهد.
v
ترس مرضی جدایی، در این نوع ترس
مرضی، افراد یارای آن را ندارند که بطور مثال، منزل را جهت امور روزانه شخصی ترک
نمایند، و در صورت اجبار، مدت زمان دوری از منزل برایشان بسیار عذاب آور و رنج زا
خواهد بود. ایشان، به علت این رفتار مرضی، به عوض آنکه مثلاً به دیدار افراد نزدیک
خود روند، با تلفن و یا با پُست الکترونیکی SMS و فاکس، جویای حال نزدیکان خود میگردند. در
جامعه صنعتی آلوده به اسراف - در- مصرف، انواع وسایل کمکی برای این نوع عصبیتهای
عمومی، از قبل فراهم گشته است.
فرایند جدایی در روند روانی - اجتماعی
v جدایی، فرآیندی ست که بوسیله آن، خاطره
تأثرها، یا تجربههای دردناک، از پیوستههای عاطفی آنها جدا میشوند و
راستای حرکتی آن در جهت مخالف سیلان ذهنی در جریان قرار میگیرد.
سیلان ذهنی افراد به طور معمول
در طول حیات آنان، دائماً همچون رودخانهای در جریان ست و وقایع روز پیوسته و
تسلسلوار پشت سرهم بدون آنکه جدا - جدا و تک - تک ادراک شوند، نقش حیاتی
خود را ایفا نموده و کُلیتی یکپارچه را میسازند.
ولی اما که، زمانیکه پدید نامیمون جدائی حادث
شود، فرد یا گروه ناچاراً در ذهن خود، سعی میکند پدیدههای جهان واقع را،
از پیوندهای عاطفی آنها جدا سازد، که این جدایی در نهایت امر، به نفع عینیت (تائیدی
ست بر نُرمهای بیماریزای تفکیک گرای اجتماع) است. به بیان دیگر، جدائی
پیوندهای عاطفی از رخدادها، کوششی ست در گشایش کشمکشها دو ارزشی، بهسانی که یک
فرد/گروه، محبوب شود و فرد/گروه دیگر، منفور (با آگاهی نسبی ما، از
پدید تبعیض نژادی). لاجرم این انفکاک باعث جدایی کامل فرد/گروه مبتلا (مورد اجحاف
قرار گرفته) میگردد، که نهایت تأثیر آن (از دیدگاه جامعه شناختی) به صورت انفرادی:
· افرادی
(خانوادهای) کاملاً گوشه گیر و منزوی،
و به صورت گروهی:
· مناطق
خاص مهاجر نشینی گِتو (ghetto) را بهوجود میآورد
v
پدیده
جدایی، از نظر جامعه شناسی و آسیب شناسی روانی ضربهای ست بسیار
مهلک که بر پیکرِ روانی افراد مهاجر فرود میآید، زیرا که پیوندگاه کارکردی
سیلانِ ذهنی، همسازی خود را با پیوستهای عاطفی حادث و رخ داده، در جامعه
(پدیدههای بیماریزای تحمیلی از طرف جامعه) را از دست داده و افراد بدون تجزیه و
تحلیل مسائل روزمره خود، بیتفاوت همچون ماشینهای خودکار و مات شده
در صحنه حیات به زندگی خود ادامه میدهند.
با پاسخ خیر به حجره الف،
و ب، گزینش حاشیهای را صحه میگذاریم. تعریف این گزینش قدری ما را دچار مشکل میکند.
بهوجود آمدن این مشکل بدین جهت
است که از جهتی، صورتی متشکل از نتایج این گزینش و تأثیرات آن بر افراد ذینفع در
اختیار ما نمیباشد.
و از جهتی دیگر، تأثیر و تأثر پدیدار حاشیهای بر افراد و گروههای مختلف جامعه از
یک دامنه گسترده و پراکندگی ویژهای برخوردار است.
همچُنین نیز، در این نوع گزینش ما
از طرفی، با مخالفت گروه کهتر در مقابل دَرونداد (input)های گروه مهتر مواجه هستیم، و از طرفی دیگر،
گروه مهتر به علت منافع گروهی خود، در جهت کوشش برای دفع - و- طرد گروه کهتر فعال میشود. در شق
نخستین گروه کهتر به علت احساس غربت، بحران مهاجرت، تجاوزات روانی، تبعیضات در
حقوق اجتماعی، توهینها و احساس بیهویتی فرد مهاجر نسبت به خود، و یا هر آنچه را
که فرهنگ آموز فشارنده
Acculturative Stress | Request PDF
مینامند، هیچگونه تمایلی در پذیرش
دَرونداد (input)های و دیگر
پدیدارهای فرهنگی گروه مهتر را، در خود نمیبینند.
در مورد شق دوم نگاه کنید به اختلاف
ارزشها همین وبلاگ، و نیز در این شق، حائز اهمیت خواهد بود که بدانیم گروه
مهتر، افراد گروه کهتر را به عنوان یک عضو جامعه در درون خود نمیپذیرند و آنها را در فعالیتهای
اجتماعی خود به بازی نمیگیرند.
حاشیهای
Talk:Marginalization
چیست؟
این
واژه، در زبان فارسی به: کناری، کنارگذاری، کنارگینی، هامشی، و نیز همچُنین
حاشیهای؛ برگردانده شده است.
ریشه اصلی این واژه از زبان لاتین
گرفته شده است و واقعیت امر آن قسمتِ کناری سفید و یا نانوشتهای را گویند که در
یک نامه و یا کتاب و یا رسالهای قرار دارد و متن اصلی را دربر میگیرد.
ترکیبات دیگر:
حاشیه = شرحی که در کنار رساله یا
کتاب نویسند.
حاشیه نشین = کسی ست که در کنار
مجلس نشیند.
حاشیه گو و حاشیه پرداز= کسی ست
که سخن و یا دست بافت وی با اصل مطلب و موضوع، کمتر در ارتباط است.
پایگاه اجتماعی افراد یاد شده در
بالا، از صدرنشینان، سخن سرایان، سخن گویان و متن آفرینان کمتر بوده است، و کمتر
کسی در واقعیت امر آنان را به حساب میآورده است.
امروزه از این واژه در صنعت چاپ،
امور مالیاتی، اقتصاد، فلسفه، جامعه شناسی، روان شناسی و علوم تربیتی با مفهومهای
مختلف استفاده میشود.
اصطلاح حاشیهای در معنای
جامعه شناختی، روان شناسی و علوم تربیتی آن، اولین بار توسط ر. ا. پارک
Robert E. Park
در اواخر سال 1920 ارائه داده شد.
کاربرد این اصطلاح در امور اجتماعی اکثراً با بار منفی شدیدی آمیخته است.
مفاهیم:
v
حاشیه کتاب، نه موضوع اصلی که در
متن کتاب نوشته شده است.
v
پرداخت مالیات و یا بهره ویژهای
(کناری) که با آخرین واحد پولی درآمد، و یا قرض افراد ذینفع، در ارتباط است.
v
منبع درآمد جانبیای ست که وابسته
و در ارتباط با حقوق ماهانه فرد نمیباشد.
v
در اصطلاح عوامانه به شخصی گفته
میشود که در سختیهای زندگی دیگران وارد نمیشود "... فلانی در حاشیه زندگی
میکند."
v
به فرد/افرادی گفته میشود که
درباره عضویت گروهی خویش مشکوک هستند.
v
حالت دو سودایی در
افراد/گروهها که بطور عاطفی همبستگی گروهی خود را از دست دادهاند و نمیدانند
متعلق به چه قبیله، ایل، قوم، گروه، ملت و یا کشوری هستند.
v
صدرالدین شیرازی (وفات 1050 هـ.ق. 1530 میلادی)
دو طرف وجود را، دو حاشیه (حاشیتین) وجود نامیده، گوید:
· «... وجود مطلق را دو حاشیه و طرف
است که یک طرف آن واجب الوجود است، و طرف دیگر آن هیولای اولی است. طرف و حاشیه
اول در غایت، شرف و نورانیت است، و طرف و حاشیه دیگر آن در غایت، ظلمت و خست است،
و متوسطات، متفاوتند، برحسب قُرب و بُعد از مبداء اعلی.»
فرآیند حاشیهای در روند روانی - اجتماعی
v کنارگینی؛ پدیدهای ست مخرب. در صورتی که فرد مهاجر متعلق به دو گروه کاملاً متفاوت بوده باشد (وطن خویش- کشور میزبان) و این دو گروه از دیدگاه هنجارهای فرهنگی (جهانبینی افراد، جامعه شناختی، حکومتی، حقوقی، قضایی، سنتی، عُرفی، لشگری، و غیر آن) با یکدیگر اختلاف بنیادی داشته باشند و هیچگونه سازشی (سازش بین فرهنگی) بین آنان موجود نباشد، پدیده حاشیهای فرد مهاجر را سخت تهدید میکند. بهوجود آمدن این فرایند (کنارگینی) بستگی تام - و- تمام به آن دارد که،
الف: حکومت وقت در کشور میزبان
چگونه تعبیری از پدیده کنارگینی داشته باشد.
ب: چگونه فرد مهاجر خود این تفاوت را
درک می کند.
پ: قضاوت و بینش فرد مهاجر نسبت
به برداشت و موضع گیری حکومت وقت در کشور میزبان از این پدیده مخرب، چگونه است.
v
پدیده
حاشیهای و یا کنارگینی فرآیندی ست بحرانزا و تنش آفرین و بسیار مخرب. این
پدیده، بحرانی ست فردی/اجتماعی که به علت فقدان وجود گروههای مورد پذیرش گروه
کهتر در جامعه، در جهت همانندسازی، بهوجود میآید.
مشکل
عدم وجود گروههای مورد پذیرش، جهت همانندسازی، پدیدهای ست بسیار متداول و عادی،
نزد نسل دوم مهاجرین. این نابسامانی فکری همچُنین نیز دامنگیر افرادی ست که
ایدئولوژی سیاسی، و یا مذهب و دین خود را عوض کردهاند. پیامدهای این بحران به
صورت اعمال ضد اجتماعی (قتل، فحشا، روسپیگری، اعتیاد، دزدی، ناسازگاریهای
اجتماعی، اختلالات زناشویی، طلاق و ....) گزارش شده است.
«ج. و. بری» بعد از تحقیقات دامنه داری که بر
پایه فرضیه «ر. ا. پارک» استوار بوده است، مشاهده نموده که زندگی حاشیهای
در کشور میزبان چگونه مخرب، ویرانگر و ستیزه جو ست.
فرضیه «ر. ا. پارک» را،
رفتار مخرب دیگر مهاجرین نسل دوم که در کشورهای مختلف و خارج از وطن خود،
ساکن بودند به نوعی تأئید و تقویت نموده است. (گروه مورد تحقیق در پژوهشهای نسل دوم چینیهای ساکن کشور کانادا بوده است.).
محققین اروپایی نیز پس از تحقیقات خود، به نتایج مشابه تحقیقاتی «ج. و. بری»
رسیدند و فرضیه «ر. ا. پارک» را تأئید نمودند و رفتار مخرب (قتل، فحشا،
روسپیگری، اعتیاد، دزدی، اعمال ضدِ اجتماعی و ....) مهاجرین نسل دوم را
بازتابی از پدیده حاشیهای دانستهاند، و سایۀ این مرغ شوم را بر سر گروه
کثیری از مهاجرین نسل دوم ساکن در یک کشور میزبان گسترده میبینند.
نویسنده، با اقامت 47 ساله خود (از سال 1977
م.) شاهده زندهای ست برای تأئید این فرضیه. من با بسیاری از مجرمان که در
بازداشتگاهها و زندانها سوئد بهسر میبردند، از طریق شغل خود در ارتباط بودهام.
هر دو پدیدهی مخرب، تنش زا و ویرانگر
"جدایی و حاشیهای" به "انزوا"ی اشخاص دامن
می زنند!
فرهنگ پذیری و اسناد تربیتی
هرگاه پرورشگری، نوآموزی را تعلیم
یا پرورش دهد، و آن نوآموز، از سخن و رفتار پرورشگر خود، با رغبت پیروی کند، بطور
ساده در اصطلاح علوم تربیتی می گویند:
پرورشگر، برای نوآموز خود، دارای سندیت
است.
یکی از شرایط برقراری و حفظ سندیت
تربیتی که از دیرباز بدان توجه کرده شده است و رعایت آن توصیه شده است، هماهنگی
میان رفتار و گفتار شخص مربی ست. بدین معنی که گفتهاند:
«... ـ میان
آنچه که مربی تعلیم میدهد و آنچه که او (مربی) انجام میدهد، نباید اختلاف
فراوان دیده شود.»
این دستور را در ضمن داستانها و
مثالهائی نظیر:
· رطب خورده
منع رطب کی کند. و یا
· واعظ غیر
متعظ نباید بود،
را بارها
از دیرباز شنیدهایم.
اگر، در میان گفتار و کردار شخص
مربی تضاد و اختلافی دیده شود، و به اصطلاح مشهور مربی واعظ غیر متعظ
باشد، سندیت تربیتی دچار اختلال و شکافی خواهد شد که نتیجه آن غالباً به:
· گیجی،
· سرگردانی،
· سستی،
· سهل
انگاری
و
· بی
ایمانی
نوآموز
منتهی میشود. به عبارت دیگر در اثر مشاهده شکاف در سندیت تربیتی نه تنها
هدف تربیت تحقق نمیپذیرد، بلکه نابسامانیها و آشفتگیهای مضری نیز، در روح متربی
حکمفرما خواهد شد.
سندیت تربیتی، همواره یک فرد به خصوصی نیست،
گاه چندین فرد مختلف در یک زمان واحد، یا در طی زمانهای گوناگون ممکن ست، برای یک
نوآموز کم سال و نیز همچُنین برای فردی بزرگسال، دارای سندیت تربیتی شوند. معمولاً
مادر، پدر، برادران و خواهران بزرگتر، اولیاء مدرسه، نویسندگان، گویندگان،
هنرپیشگان، هنرمندان، اربابانِ قدرت، قهرمانان و.... یک جامع هر یک (به درجات شدت
و ضعف) برای افراد، دارای نوعی از سندیتهای تربیتی (ایدآلها و صنمها) هستند.
بدیهی ست، برای ایجاد و پرورش یک شخصیت
هماهنگ لازم ست تا حد توانایی، عوامل و سندیتهای تربیتی (علاوه بر ایجاد
هماهنگی در درون خود) با یکدیگر نیز همسازی کنند، و هماهنگی داشته باشند؛ نه آنکه
نسبت به هم، دارای اثری متضاد و خنثی کننده باشند.
متأسفانه! اثر سوء بحران مهاجرت،
در نحوه و چگونگی زندگانی ما، آنچنان بارز و شدید است که، ناهماهنگی و ناسازگاری و
تضادهای شدیدی را میان عاملها و سندیتهای تربیتی و نیز همچُنین هنجارهای فرهنگی،
نه تنها برای خود ما، بلکه بویژه برای نسل های بعد از ما نیز، بهوجود میآورد.
نسل معاصر «مهاجر» هم از
تمدن و تربیت غربی بیبهره و بیتأثیر نیست (شاید بدان علاقمند نیز شده است) و هم
روحش عمیقانه، از بقایای فرهنگِ باستانی و قدیم خود، متأثر است.
ناهماهنگی میان این دو، (هنجارهای
فرهنگِ باستانی - قدیم، و تمدن و سندیت تربیتی غربی - امروزین) در روح مهاجران نسل
دوم، شاید یک نوع رنج و پریشانی ویژهای را بهوجود بیاورد.
نباید فراموش کرد که:
تائید و پذیرش و یا کاملاً برعکس،
تکذیب و مطرود شمردن سندیتهای تربیتی، نظامهای فکری، هنجارهای فرهنگی، آداب و
رسوم، باورداشتهای مذهبی، و .... افراد مهاجر، متأثر از دو نیروی متفاوت ولی مکمل
(گروههای مختلف جامعه/نظام حکومتی) کشور میزبان است. این تأثیر، در:
· همآهنگی،
· همگرایی،
· پیوند و
سازگاری و یا
· ستیز،
· گریز،
· جدایی و ناسازگاری
نحوه زیست افراد مهاجر در کشور میزبان نقش
کاملاً بارز و مهمی را بازی می نماید.
پانویسها
1) روان
بنه یا قالبنما؛ ساخت روانی فعالی ست که تغییر شکل میدهد و از نو شکل میپذیرد،
تا پذیرای دادههای محیط باشد، تا آنکه سرانجام موجود خود را با محیط مطابقت دهد.
به بیان دیگر روان بنه رفتار یا طرز واکنشی ست که قابلیت تکرار، تعمیم و سازش
دارد.
کامکار، سوئد 2019/08/20
پیرایش، ویرایش و آرایش 2024/01/22
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر