Wikipedia

نتایج جستجو

۱۳۹۸ فروردین ۲۹, پنجشنبه

فرهنگ بخش اول

 

 

 فرهنگ بخش اول

 

 

 



پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

با رنگ متفاوت از زمینه اصل، و

با حروف کژ، و در پاره‌ای از مواقع،

با خط زیرین مشخص شده است.

خواننده درصورت تمایل به آگاهی بیشتر میتواند بر روی واژه، اصطلاح، نام و یا ... "کلیک" کند تا به «ویکی پدیا» رفته و بر آگاهی خود کمی بیافزاید.

مثلاً اگر شما بر روی نام سلطان محمود غزنوی که به صورت "سلطان محمود غزنوی" نوشته شده است، "کلیک" کنید، صفحه مورد دلخواه شما باز خواهد شد.

 

*******

 





عنوان:

 

1 ـ فرهنگ چیست؟

1 ـ الف: تعریف و تحدید مفهومی فرهنگ

1 ـ ب: معانی فرهنگ در شکل مفهومی آن 

 


 


1 ـ فرهنگ چیست؟

واژه  فرهنگ در زبان پارسی، ترجمان واژه لاتین

Culture  

میباشد، مرکب از "فَر" که پیشوند است و "هنگ" از ریشه ی ثنگ (tang) اوستایی است و در زبان پهلوی، هنگ = فهم و معرفت.

فرهنگ، مطابق است با ریشه ی [اِدوکاتیون]

 

Education 

 

در لاتین که به معنی کشیدن و نیز به معنی تعلیم و تربیت است (لغت نامه؛ دهخدا).

فرهنگ به معنی فرهنج است که علم و دانش و ادب باشد (برهان قاطع). فرهنگ به معنی آموزش و پرورش، تعلیم و تربیت امور مربوط به مدارس و آموزشگاهها نیز آمده است. کتاب لغات پارسی را نیز گویند (برهان قاطع).

سرچشمه ی اصلی واژه 

Culture 

در زبانهای غربی، زبان لاتین می‌باشد. و اگر در جستجوی معناهای آن به لغت نامهها مراجعه نماییم، به واژههایی نظیر:

کِشت و زرع، پرورش، تزکیه، معنوی، آراستن، و تربیت مواجه میشویم. سیسرون1 

Cicero 





در عهد خود یعنی یک قرن قبل از میلاد مسیح معتقد بود که روشن فکری را باید در ذهن آدمیان "کاشت". همان گونه که غلات در زمین کاشته میشوند. او واژه Culture  را بمنظور کاشتن معنویت بکار گرفت.

امانوئل کانت

 

Immanuel Kant 

 


میگوید:

فرهنگ همان است که "طبیعت" (Nature) توانایی ساختن آن را ندارد.

Nature 

 

ادوارد ب. تایلر

 

Edward Burnett Tylor

 

 

مردم شناس انگلیسی، برای اولین بار واژه تمدن 



Civilization

 

 

را معادل واژه فرهنگ بکار گرفت. "فرهنگ آغازین



Primitive culture 

 

دیگر اصطلاح ایشان می باشد که وی آن را در سال 1871 به فرهنگ شناس ارائه نمود.

Culture (/ˈkʌltʃər/) is, in the words of E.B. Tylor, "that complex whole which includes knowledge, belief, art, morals, law, custom and any other capabilities and habits acquired by man as a member of society."

 

فرهنگ یا تمدن از دیدگاه ایشان تجارب بغرنجی ست که شامل:

ایمان، اخلاقیات، احکام حقوق قضایی، آداب و سُنن و دیگر عادات متداول می باشد. این تجارب بغرنج، توسط شخصی که اهلیت آن فرهنگ و تمدن را دارا ست، خواسته یا ناخواسته، کسب می گردد.

در دهۀ پنجاه (1951) میلادی تحقیقات دامنه داری توسط 2 Clyde Kluckhohn مردم شناس آمریکایی به انجام رسید. هدف اصلی این تحقیقات آن بود که "فرهنگ" چگونه تعریف می گردد و معنای آن چه می باشد.

Clyde Kluckhohn 


 

دستاورد ایشان جمع آوری بیش از دویست گونه تعاریف و مضامین مختلف از فرهنگ بود، که در جامعه اروپا و آمریکای شمالی معمول می بود.

اتفاق نظر محکمی بین دانشمندان و پژوهشگران مردم شناس و جامعه شناس امروزین در این خصوص به چشم می خورد و آن اینست که اگر پژوهش دیگری با گستردگی پژوهش قبل، امروزه (سال 2000 میلادی) انجام پذیرد، بی شک چند صد تعریف دیگر بر تعاریف قبل اضافه خواهد شد! اشخاصی همچون:

Edward Burnett TylorFranz BoasAlfred L. KroeberRuth Benedict, Lucien Lévy-BruhlBronisław MalinowskiAlfred Radcliffe-Brown and Claude Lévi-Strauss

برخی از صاحب نظران امور فرهنگی در جهان غرب می باشند.

 

 

1 ـ الف: تعریف و تحدید مفهومی فرهنگ

فرهنگ، موضوع و مقوله‌ای ابهام آمیز است و در اکثر زبانها، معانی متعددی دارد. 

 ريموند ویلیامز 

 

Raymond Williams 

 

با اشاره به معانی متعدد این مفهوم و تحول آن در برخی از زبانها، نظیر زبان انگلیسی، فرانسوی و ‌آلمانی معتقد است:

 فرهنگ در زبان انگلیسی جزء دو سه واژهای است که، پیچیده ترین معانی را دارند. در زبان فارسی نیز وضعیت مفهوم فرهنگ تا حدودی بدین گونه است. شاید این جملات را بارها شنیده باشیم:

«... ـ ایرانیان، مردمان با فرهنگ هستند»،

«... ـ فرهنگ ایران متفاوت از فرهنگهای دیگر است» و

«... ـ در ایران فرهنگهای مختلفی وجود دارد».

در هر کدام از جملات فوق، فرهنگ معنايی متفاوت دارد. اما در عین حال، باید توجه داشت مفهوم فرهنگ در زبان فارسی پیچیدگی برخی زبانهای دیگر را ندارد. اگر فرهنگ را مرتبط با معنی یا امری معنوی بدانیم، از دیر باز در زبان فارسی همین مفهوم را به ذهن متبادر کرده است.

«...ـ اگر در لاتین واژه فرهنگ از پروراندن آمده و کاربرد آن در زراعت و کشت بوده است، در فارسی از دیرباز در معانی ادب، عقل و ادراک و موارد بسیاری از این قبیل به کار رفته است. جنبه معنوی فرهنگ که در اروپا در دوره‌ای از تاریخ اهمیت داشته است، با کاربرد فرهنگ در بُعد معنوی آن در زبان فارسی همخوانی دارد.»


برگرفته شده از: پهلوان، چنگیز، فرهنگ شناسی ( گفتارهایی در زمینه فرهنگ و تمدن)، تهران: انتشارات پیام امروز، چاپ اول، 1378، ص 17.

 

ريموند ويليامز

Raymond Williams

 

از جمله متفکرانی است که در حوزه فرهنگ آثار قابل توجهی ارائه کرده است. وی کاربردهای معاصر مفهوم فرهنگ را به چهار دسته تقسیم بندی كرده است:

1)      فرهنگ در معنای فرایند كلی رشد فکری، معنوی و زیبايی شناختی برداشت از فرهنگ در معانی فوق، درون مایه دیدگاه اومانیسم لیبرال و برخی دیدگاههای اوليه مارکسیستی است. این همان مفهومی است که از جملههای:

«... ـ آقای کامکار واقعاً مرد با فرهنگی است.» و يا

«... ـ علی ترابی واقعاً با کلاس است.»،

برداشت میشود.

از این دیدگاه، فرهنگ امری اکتسابی است و به تدریج ایجاد و با گذشت زمان افزایش می یابد.

2)      فرهنگ در معنای شیوه به خصوص زندگی يك ملت، دوران یا گروه شيوه ای از زندگی که در روح مشترک جامعه جلوه گر است. فرهنگ در معنای فوق معنای مسلط در مردم شناسی است. در این معنا، فرهنگ مفهومی فردی ندارد؛ بلکه به گروه ها، دوره ها، گروه های قومی، جوامع و زير گروه ها تعلق دارد. در این حالت میتوان این واژه را به صورت جمع به کار برد و از فرهنگ ها سخن گفت؛ چنان که در جمله:

«... ـ ایران دارای اقوام و فرهنگ های متعددی است.» به کار رفته است.

 

3)      فرهنگ در معنای آثار و فعالیتهای فکری و به ویژه هنری.


 در حال حاضر سومین معنا متداول ترین معنای فرهنگ است.

فرهنگ یعنی موسیقی، ادبیات، نقاشی، مجسمه سازی، تئاتر و فیلم. این مفهوم، دیدگاهی غالب درباره فرهنگ است که در گروه وسیعی از نهادهای اصلی فرهنگ مانند نظام آموزشی، رسانه‌ها، دانشگاهها، انتشارات، موزهها و گالریها جریان دارد. در این برداشت، فرهنگ به مثابه هنرهای عالی تلقی میشود که در مقابل فرهنگ عامیانه قرار دارد.

4)   فرهنگ در معنای سیستم نشانههایی است که از طریق آن نوعی نظم اجتماعی عرضه، برقرار، تجربه و جستجو می شود.

فرهنگ در این مفهوم، قلمروی مجزا نیست؛ بلکه یکی از ابعاد نهادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. فرهنگ مجموعه ای از كنش های مادی است كه معانی، ارزشها و نقش های فاعلی را می سازد.

 

این کاربرد فرهنگ، دو شکل اصلی دارد:

4 ـ الف) در شكل ضعف تر و ديالكتيكی ناظر بر این باور است كه انسانها فرهنگ را می سازند و خود نیز توسط فرهنگ ساخته می شوند.

4 ـ ب) شكل قوی تر این مفهوم كه برگرفته از نظریه ساختارگرائی و پساساختارگرایی است، فرهنگ را تعيين کننده نقشهای فاعلی میداند.

برگرفته شده از: جوردن، گلن و ودون، كريس، سیاست فرهنگی، ترجمه: عليقليان، فصلنامه فرهنگ عمومی، سال 1377، شماره 15-14، ص41-38.

ويليامز

Raymond Williams

 

 


که یکی از پیشگامان اوليه مطالعات فرهنگی محسوب می شود، در مقالهای تحت عنوان فرهنگ معمولی است مقصود خود را از واژه فرهنگ چنین یاد میکند:

« ... ـ ما واژه فرهنگ را در دو معنی به‌کار می بريم:

روش كلی زندگی (معانی مشترک)؛ و

هنر و معرفت (فزایندهای خاص اکتشاف و تلاش خلاقانه).

 

برخی نویسندگان این واژهها را به یکی از این دو معنی اختصاص می دهند، اما من بر هر دو معنی و بر اهمیت پیوستگی این دو تكيه دارم.»

 

ادوارد برنت تايلور


Edward Burnett Tylor

 

 



 

به دلیل تأثیری كه تاکنون از خود برجای گذاشته است، بی شک از درخشان ترین مردم شناس، و یکی از پیشکسوتان علمی فرهنگ است. وی در کتاب «فرهنگ ابتدایی» كه در سال 1871 منتشر شد، اولین تعریف علمی را از فرهنگ ارائه نمود. تعریفی كه بعدها مبنای بسیاری از بررسیهای علمی در حوزه فرهنگ شد و تا مدتها نیز تأثیر خود را حفظ كرد.

 

به اعتقاد تايلور:

«... ـ فرهنگ يا تمدن با مفهوم گستردهای كه در قوم‌نگاری دارد، مجموعه پیچیدهای است شامل دانشها، باورها، هنر، اخلاقیات، حقوق، آداب و رسوم و دیگر عادات و تواناییهايی كه انسان به عنوان عضو جامعه آن را داراست.»

 برگرفته شده از: كوزر، لوئيس و روزنبرگ، برنارد، نظریه های بنیادی جامعه شناسی، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران: نشر نی، ص 44.

 

با این تعریف ادوارد برنت تايلور، فرهنگ به معنای پیشرفت فکری نبوده و مختص جوامع جدید يا جوامع و مردمان خاص نمی باشد؛ بلکه همه جوامع و مردمان دارای فرهنگ هستند و اصولاً اصطلاح انسان بی فرهنگ بی معناست.



فرهنگ، صفت تمایز انسان ها از يكديگر نيست؛ بلکه صفت تمایز انسان از حیوان است و این نظر هم پردازش شده است و بسیاری از حیوانات هم فرهنگ خود را دارند.


براین اساس تايلور «تمامی جوامع را در مرحله ای از توسعه، رشد و تکامل می بيند و سعی میکند شرایط فرهنگی آنها را با در نظر گرفتن جایگاه آنها در مراحل رشد و توسعه فرهنگی مورد بررسی قرار دهد.» او معتقد است:

«... ـ برخورداری از شرایط و عناصر فرهنگی ویژه، موجب تجدید حیات و در نتیجه تکامل و توسعه فرهنگ جوامع مختلف میشود.»

برگرفته شده از: سليمی، حسین، فرهنگ گرايی، جهانی شدن و حقوق بشر، تهران: دفتر مطالعات سياسی و بين المللی، چاپ اول، 1379، ص 19.

 

نباید از نظر دور داشت که:

فرهنگ امری اکتسابی است نه آنکه وراثتی؛ باشد. ازیرا، آموختنی است.

در این خصوص پارهای از حیوانات با انسان برابری میکنند. 

زیرا در پارهای از حیوانات (همانند انسان) کوشش برای آموزش آمادگیهای ویژهای به نسل آتی، دیده شده است. که اینگونه مشاهدات از اعتبار آماری نیز، برخوردار است.

 

فرهنگ شامل تمام اموری میشود كه بشر آنها را میسازد و به نسلهای آینده آموزش میدهد؛ نسلها هم آنها را میآموزند و دانش خود را به دیگران انتقال میدهند.

بشر به دلیل داشتن این نعمت ویژه، برخلاف موجودات دیگر میتواند محیط طبیعی خود را بازآفرينی كند. انسان، ابزار، قواعد و الگوهایی می سازد و زندگی خود را با آنها وفق میدهد. به این ترتیب، او هم زمان، هم بَرده و هم آقای ساختههای خويش است.

برگرفته شده از: كوزر، لوئيس و روزنبرگ، برنارد، پيشين، ص 43.

 

«آنتونی گيدنز»

 

Anthony Giddens

 

 



 

در تعریف فرهنگ می گوید:

«... ـ فرهنگ عبارت است از ارزشهایی كه اعضاء يك گروه معین دارند، هنجارهايی كه از آن پیروی میکنند و کالاهای مادی كه تولید میکنند.»

براساس این تعریف، فرهنگ به مجموعه  شیوههای زندگی اعضاء يك جامعه اطلاق میشود و چگونگی لباس پوشیدن، رسوم ازدواج و زندگی خانوادگی، الگوهای رفتاری، مراسم مذهبی و سرگرمیهای اوقات فراغت، اعضاء‌ آن جامعه را دربر میگیرد. همچنین شامل کالاهایی می شود كه تولید میکنند و برای آنها اهمیت دارد. مانند: تیر و كمان، خیش، کارخانه و ماشین، كامپيوتر، کتاب و مسکن و...

برگرفته شده از: گيدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، چاپ دوم، 1374، ص 36.

 

در زیر پارهای تعاریف انتخابی، دیگر ارائه داده می شوند.

 

تعریف الف) «... ـ از فرهنگ تعریف دقیقی که قابل تعمیم باشد نمیتوان ارائه داد. بطور معمول وقتی به فرهنگ میاندیشیم، در واقعیت امر اندیشه ما، به مجموعهای از کارسازههایی همچون:

سیاست، زبان، غذا، لباس، موسیقی، ادبیات، هنر، معماری، مذهب، اخلاق، نقش جنسیت، ساخت خانواده، مختاری (اختیار داشتن)، ساخت طبقه بندی قدرت، چگونگی اجرای حقوق قضایی، و نظیر آن سوق داده می شود. که این مجموعه را می توان در سازههای هنری، رفتاری، نمودی، نهادی و سازمانی تجلی داد.»

برگرفته شده از:

Världs doktrinen - Världs läran: den nya tidsålderns filosofi, religion och vetenskap av Dr. Sandor A. Markus

تعریف آقای ساندور از فرهنگ هیچگونه جهت‌یابی خاصی را نشان نمیدهد. ولی در عوض دیدگاه عمومی پژوهشگرانی را بازگو می نماید که "بررسی های فرهنگی" در حیطه پژوهشی آنان، قرار نگرفته است.

 

تعریف ب) یک قوم شناس سوئدی به نام آقای اَرنستبَری

Karl-Olov Arnstberg

 



 که در امور فرهنگی صاحب نظر می باشد، چنین می گوید؛

فرهنگ و در فرایند تجزیه و تحلیل آن عبارت است از:

ب 1) قوانین، ارزشها و نمادهایی که میتوان آنها را متعلق به گروه خاصی دانست. و اشخاص متعلق به این گروه معرف آن قوانین، ارزشها و نمودها میباشند.

ب 2) صورت و بُرونه (form)های روانی که در قسمت ضمیر آگاه هر شخص پابرجا و نشانده شده است، آنچنانکه آن بُرونهها، قسمت اعظم از بدیهیات رفتاری شخص گشتهاند.

ب 3) یکی از ابعاد پژوهشی ست که در آن کوشش پژوهشگر برآن ست که در یک جامعه انتخابی، پیروان اندیشهی ویژهای را از پیروان اندیشهی ویژهی دیگر، در جمع مورد تحقیق خود، از یکدیگر متمایز گردانند.

 برگرفته از:

 Karl-Olov Arnstberg 1984

این تعریف بیشتر در قالب امور پژوهشی می گنجد.

 قابل توجه آن است که هیچکدام از تعاریف الف و ب یاد شده، فرهنگ را در رهیافت کاربردی آن مورد بررسی قرار نمیدهند.

 

دو پژوهشگر

Alfred Kroeber

 

و

 

Clyde Kluckhohn


 

تعریفِ تقریباً جامع و قابل پذیرش را، در میان می گذارند.

Culture consists of- patterns, explicit and implicit, of and for behavior acquired and transmitted by symbols, constituting the distinctive achievement of human groups, including their embodiments in artifacts; the essential core of culture consists of traditional (i.en historically derived and selected) ideas and especially their attached values; culture systems may, on the one hand, be considered as products of action, on the other as conditioning elements of further action Alfred L. Kroeber و Clyde Kluckhohn, 1952, s 181

آدرس فایل PDF

http://www.pseudology.org/psyhology/culturecriticalreview1952a.pdf

 

تعریف آنها، نه تنها ابعاد عینی و ابعاد ذهنی فرهنگ را در برمیگیرد، بلکه فرایند تغییر در فرهنگ را نیز، صریحاً مطرح می نمایند.

 

تعریف ج) مجموعه نگرشها، اعتقادات، آداب و رسوم، ارزش ها و هنجارهايی كه در هر گروهی مشترک است و همچنین شامل اعمال، فعالیتها و محصولاتی است كه به جنبههای فکری، اخلاقی و هنری زندگی انسان مربوط می شوند؛ را فرهنگ گویند.  

تعریف فوق به تعریف  ريموند ويليامز (Raymond Williams) از فرهنگ و جنبههایی كه وی برای فرهنگ قائل است، تا حدودی نزديك می باشد. براساس تعریف فوق، فرهنگ شامل شیوه زندگی، ارزش‌ها و هنجارهای مشترک در میان گروهی از مردم و نیز شامل اعمال و فعالیتهای آنها و محصولات این فعالیت ها كه جنبه فکری، اخلاقی و هنری دارند، می شود.

 

 

1 ـ ب: معانی فرهنگ در شکل مفهومی آن:

نگرشها، اعتقادات، آداب و رسوم، ارزشها و هنجارهای گروهی از مردم که در میان آنان مشترک است. و

فعالیتها و محصولات فکری، اخلاقی و هنری از دیدگاه نگرش رانشی، واجد نوعی ویژگی عقلانی است.

برخوردار بودن از همه این ویژگیها را میتوان شرط کافی به منظور کاربرد این تفسیر از فرهنگ برای فعالیتی معروض دانست.

برای مثال، هنرها در تعریف سنتی خود:

موسیقی، ادبیات، شعر، رقص، تئاتر، هنرهای تجسمی و نظایر آن ها؛ به آسانی واجد این شرایط هستند. این معنای مفهومی واژه "فرهنگ"، فعالیتهايی مثل فیلم سازی، داستان سرایی، برگزاری جشنوارهها، روزنامه نگاری، نشر، تلویزیون و رادیو و برخی جنبههای طراحی را دربر می گیرد؛ زیرا در هر کدام از این موارد، شرایط لازم (کم ـ وـ بیش)، وجود دارند. ولی فعالیتی مثل اختراع علمی در این تعریف جای نخواهد گرفت؛ زیرا اگرچه شامل خلاقیت است و میتواند محصولی را به وجود آورد كه قابلیت برخورداری از حقوق انحصاری يا ثبت امتیاز دارد، اما معمولاً‌ به دنبال يك هدف سودمندانه عادی است، نه انتقال معنا.

تعریف فوق از فرهنگ، زمینه بسیار مناسبی خواهد بود تا بتوانیم به مباحث مهمی چون صنایع فرهنگی، کالاهای فرهنگی و نهادهای فرهنگی پرداخته شود.


تا اینجا به برخی از تعاریف صاحب نظران در خصوص فرهنگ اشاره كرديم. دقت در تمامی آنها، نشان میدهد صاحب نظران یاد شده، فرهنگ را در دو معنا به كار بردهاند كه اگر بتوان آنها را در كنار هم جمع كرد، تعریفی قابل قبول از فرهنگ ارائه خواهد شد.

در این کتاب (وبلاگ)، منظور ما از واژه فرهنگ به دو معنا خواهد بود:

نخستین معنا، در چارچوب مردم شناختی يا جامعه شناختنی مفهومی فراگیر است كه مجموعه نگرشها، اعتقادات، آداب و رسوم، عرفها، ارزشها و اعمالی را توصیف میکند كه در هر گروهی مشترک يا مطرح است.

تعریف دوم از مفهوم  فرهنگ، جهت گری كاركردی بیشتری دارد و بر پارهای از فعالیتهای مردم و محصولات این فعالیتها كه به جنبه‌های فکری، اخلاقی و هنری زندگی انسان مربوط میشوند، دلالت دارد. در این معنا، فرهنگ به فعالیتهايی مربوط میشود كه مبتنی بر روشنگری و پرورش ذهن است، نه كسب مهارتهای فنی يا حرفهای محض.

نکته قابل توجه در تعاریف امروزین فرهنگ آنست که کِشت روشن فکری و تربیت اشخاص روشنبین از این نوع تعاریف رخت بربستهاند، و در عوض تعاریفی همچون:

فرهنگ، هرآنچه هست که، انسان دارد (مادی و معنوی)، انجام میدهد و میاندیشد و در امور روزانه وی، خودنمایی می نمایند.

   





 

پانویس‌ها:

 

1) سیسرون، به زبان لاتین Ciceron از رجال بزرگ روم غربی (رُم، ایتالیای کنونی) بود. او در حکمت، پایبند حکمت آکادمی، ولی در اخلاق، شیوۀ رواقیان داشت. در مورد او مُغرضانه گفته اند:

مردی بود بدون بینش، بدون نظر و بدون منظور و مقصود.

 

2) Kluckhohn, C. (1952) Values and Value-Orientations in the Theory of Action: An Exploration in Definition and Classification. In: Parsons, T. and Shils, E., Eds., Toward a General Theory of Action, Harvard University Press, Cambridge, 388-433.

 

 

 

کامکار، سوئد 2019/04/17

پیرایش، ویرایش و آرایش 2024/01/15

 ادامه دارد ...

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

جامعه بخش اول

  پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پان...