Wikipedia

نتایج جستجو

۱۳۹۴ شهریور ۶, جمعه

جامعه بخش نهم




پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پانویس‌های طولانی و موضوعاتی که باید در مورد آن‌ها توضیح جانبی داد ازجمله:

نام‌ها و مکان‌ها، اصطلاحات متدوال ... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:

با رنگ متفاوت از زمینه اصل، و

با حروف کژ، و در پاره‌ای از مواقع،

با خط زیرین مشخص شده است.

خواننده درصورت تمایل به آگاهی بیشتر میتواند بر روی واژه، اصطلاح، نام و یا ... "کلیک" کند تا به «ویکی پدیا» رفته و بر آگاهی خود کمی بیافزاید.

مثلاً اگر شما بر روی نام سلطان محمود غزنوی که به صورت "سلطان محمود غزنوی" نوشته شده است، "کلیک" کنید، صفحه مورد دلخواه شما باز خواهد شد.

*******

 








 


عنوان

تصادم ارزش‌ها و چگونگی تأثیر گذاری آن،

در اجتماعی شدن اشخاص

 



 

 

جدول طبقه‌بندی ارزش‌ها

 هر محیطِ فرهنگی، طبعا برای روندها و پویش­های روان آدمی، قالب‌های خاصی به وجود می­آورد. تأثیر و بازخوردهای این روندها و تکانش­ها در عناصر تشکیل دهنده­ ساختار روانی افراد همان محیط فرهنگی، جنبه­های ویژه­ای را بخود میگیرند. همین جنبه­ های ویژه، به تفاوت‌های فرهنگی، قومی، و ملی منجر میگردد. دگرگونی و تفاوت­‌های مذبور، در حکم رونمایی ست که عناصر تشکیل دهنده­ حیات روانی را، در ماورای خود پنهان می‌سازند.

 این عناصر تشکیل دهنده­ از جهت کَمّییت

 

Quantity

 

 از یکدیگر قابل تفکیک بوده و متمایز می­باشند. ولیکن از جهت کیفیت 

Quality (philosophy)

 

وهم ­انگیز و اوهامی ست. از این رو، کنترل آن­ها (حالت کیفیتی ارزش­ها) امری ست تقریبا نزدیک به محال. زیرا که، زندگانی اشخاص، به نحو غیرقابل انکاری توسط موقعیت­های اجتماعی (پیکربندی فرهنگی، لاجرم ارزش­ها) خودِ همان اشخاص کنترل می­شوند. ریشه­های اصلی این کنترل که در ارزش­ها و نمود آن­ها نهفته است، آنچنان در تار- و- پود فراآموخته ­های ما نفوذ کرده­ است که به­ هیچ وجه با شناخت آن­ها و پی بردن به ماهیت آن­ها هم، چنین کنترلی از میان نخواهد رفت. به سخنی دیگر، این ارزش­ها هستند که ما را کنترل می­کنند و نه برعکس، و زندگانی ما، نه تنها توسط باورداشت‌ها و قضاوت‌ها، تعبیرها و معناگذاری‌های معاصران ما کنترل میگردد، بلکه تحت تسلط اشخاصی قرار دارد که سال­های - سال قبل از ما از میان رفته ­اند.

هر موقعیت اجتماعی که ما در آن قرار گرفته­ ایم (فراساخته­ های اجتماعی) توسط گذشتگان ما، ساخته و به آن­ها معنا داده شده است. و از آنجائی که ما نمی­توانیم با اجداد خود به گفتگو نشینیم، مسلماً رهایی از شَرِ پندارهای اشتباه آنها، بسیار مشکل‌تر از رهایی از ایهام/تصوراتی ست که معاصران ما، برایمان می ­سازند. بنابراین مشاهده میکنیم که مُردگان در کنترل زندگی ما قدرتمندتر از زندگان هستند. از این رو، پنجه­های قدرتمند پیشینیان ساحتِ موارد انتخاب را برای ما محدودتر می­سازند! در غیر آن، این به آن ماند که کسی بتواند پدر خود، یا مادر خود، و یا هر دوی آنها را، خودش انتخاب نماید. به‌عبارت دیگر، قبل از آن که ما به صحنه­ اجتماع قدم بگذاریم، قواعد بازی (فراساخته‌های اجتماعی) از قبل برای ما تعیین و تثبیت گشته است.

بنابراین می­ توان اذعان داشت که، عوامل فرهنگی (و یا در اصل، ارزش‌ها)، آنچنان نیرومند می­باشند که در پاره ­ای از اوقات، چنان رفتار آدمی را تحت تأثیر قرار می­دهند که حتی در عمیق­ترین عوامل انگیزه­ای، که ریشۀ زیستمانی (biological) دارند نیز، مؤثر واقع می­شوند، و اثر خود را در ساختار جسمی (کرداری) اشخاص حک میکنند.

این تأثیر، ممکن است حتی فراوانی بروز و شدت بیماری‌های عصبی/روانی را زیر نفوذ خود قرار دهد. و در شکل بالینی آن، نیز مداخله نمایند. به‌همين دلیل ست که در پاره ­ای از مواقع حتا می­توان گفت هر فرهنگ/ملتی بیماری­های روان نژندی 

Neurosis

 

خاص خود را به‌وجود می­آورد و بدان­ها مبتلا میگردد.

پژوهشگران جهان پزشکی و روان پزشکی در دستاوردهای پژوهشی خود به این نتیجه رسیده اند که در پاره‌ای از ادوار تاریخی، بیماری­های ویژه ­ای شایع بوده که در دوره­ دیگر، و یا در همان زمان لیکن در محل دیگری گزارشی از آن بیماری در دست نبوده است.

چنین تغییراتی را می­توان بطور پی­گیر در فواصل کوتاهی در ادوار مختلفِ تاریخی تمیز داد. مثلا موارد نمایشی هيستری

 

Hysteria

 

با علایم و نشانه­ های مرضی متعدد و متنوع که در اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن بیستم بسیار شایع بود، بعد از سال 1930 میلادی بسیار نادر می ­نمود، ولی با نابسامانی‌های جنگی از جمله؛ پیش از دومین جنگ همه­‌گیر اروپا و نیز پیش از جنگ در مقدونیه/بوسنی/آلبانی (شروع، اوایل دهۀ 1990 میلادی) بار دیگر علایم و نشانه‌های مرضی متعدد هيستری گزارش گردید.1

 

1. بهم واکوفته شدن/تصادم ارزش­ها

یکی از کارکردهای خودانگاری2 نزد افراد که به اشکال گونه­‌گون در گسترده­ ی به کارگیری هنجارهای فرهنگی توسّط خودِ همان افراد، بروز می­کند و همسازی اختلافات و برخورد ارزش­ها و دیگر زیر مجموعه­ های هنجارهای فرهنگی بیگانه و پذیرش آن را دشوار می­سازد، همانا فرایند پیچیده ­تصادم دو فرهنگ و تمدن مختلف، با یکدیگر است. زیرا هر تمدنی و فرهنگی، دارای فلسفه­ زیستی، حقوق اجتماعی، آداب - و- رسوم، مقیاس­ ها و میزان­ های ویژه­ مخصوص به خود است.

فلسفه­ زیستی، حقوق اجتماعی، آداب - و- رسوم، باور‌داشت‌های مذهبی مقیاسها و میزان­های ویژه ­هر تمدن و فرهنگی را هنجارهای فرهنگی گویند. هنجارهای فرهنگی تنها در پدیدارهای برشمرده­ فوق خلاصه نمیشوند، بلکه نظام و تأثیر ارزش­ها، استوره ها/اُسانه‌ها و پیکربندی فرهنگی را نیز، در بر می ­گیرد. 

منحصر- به - فرد شمردن ویژگی­ها و پدیدارهای برشمرده ­فوق و کوشش در عدم ادغام فرهنگ­ های مختلف، در یک نگرش آسیب شناسی در عصر کنونی، علت زیربنای تصادمهای فرهنگی ست. ولی نباید فراموش کرد که:

هنجارهای فرهنگی موجود در هر فرهنگ، یاوری ست در جهتِ جهت دهیِ رفتارِ هنجارِ "فرزندان" خود. ازیرا، هر تمدن و فرهنگی برای سنجش کارها، اعمال/رفتار/کردار/سلوک و نحوه­ داوری و قضاوت در باره­ رفتار "فرزندان" خویشتن ملزم به رعایت اصولی می­باشد. پیدایش این اصول فرهنگی که لازم­الاجرا ست، از داخل همان جامعه به‌وجود می­آید، بنابراین هر فرهنگی دارای جداول "ارزش­ ها"ی مخصوص به خود است.



بی ­اهمیتی/پُراهمیتی این ارزش ­ها، بیگمان گاه، کاملا برخلاف میزانِ درجۀ اهمیت نوع ارزش‌ها، و هنجارهای فرهنگ دیگری ست. علت این اختلافات فرهنگی را به‌عنوان مثال می­توان چُنین بیان نمود که:

v               اگر در نظر گرفته شود که، برخی از جوامع در گذشته ­دور تماس چندانی با دیگر جوامع نداشته ­اند و یا تماس تقریبا ناچیزی داشته­ اند، لاجرم از تأثیر هنجارهای فرهنگی یکدگر، مصون بوده­ اند. و نیز همچُنین اگر فرض شود که:

v               هنجارهای فرهنگی، بطور پیگیر در حال "شدن" هستند. و در داخل خود، دارای تکانش ویژه ­ای مخصوص به خود می­باشند. بنابر همین تکانش، جنب - و- جوش و تکاپو ست که تغییرات فرهنگی را به‌وجود میآورند. و یا حتی فرهنگی نو، زاییده میشود، رشد میکند و دوران باوری و کمالِ خود را طی می­کند و به دوره پژمردگی می­رسد و بی‌شک پیر می­شود و میمیرد (با چشم پوشی از تکانش

 

ققنوس 

 




وارِ پاره ­ای از فرهنگ‌ها).

 

با پذیرش دو گفتمان بالا، آیا می‌توانیم چرایی تفاوت‌های آیین­ ها و گوناگونی آداب، سُنن، رفتارها، ارزش­ها و دیگر کارسازه 

 

Factor

 

های اجتماعی این جوامع را، برای خود توجیه نمائیم؟

ولی نباید از خاطر دور داشت که پدیداری همچون ادغام

 

Integration

 

ممکن ست از پاره‌ای جهات یکپارچگی فرهنگ­ ها را به‌وجود آورد که این نیز به‌نوبه خود این پرسش را برای ما مطرح می­ کند که:

پس، سرنوشتِ تنوع فرهنگی/چندگونگی

 

Cultural diversity

 

چه می­شود؟ و یا

آیا، فردی هندی حاضر خواهد بود که هندوستان به فرض نزدیک به محال انگلستان شود؟! و یا

آیا در ایران، شربت آلبالو و آب زرشک، در مقابل کوکاکولا جای خالی کنند؟ و خود را به فرهنگ آمریکایی بفروشند؟

این­گونه پرسش‌ها، جامعه شناسان را در آینده­ ای نه‌چندان دور بخود مشغول خواهد ساخت. زیرا، از شواهد امر چنان برمی­آید، که تهاجم فرهنگی توسط شبکه جهانی

Internet

 

خواسته یا ناخواسته تشابهات فرهنگی را تقویت و تفاوت‌های فرهنگی را نه تنها ضعیف میکند، بلکه آنها را از میان برمیدارد. و یکپارچگی زبان و اندیشه را که حتا در چند دهه گذشته حدس زدن آن امری همپایه توهّمات غیرمعقول را می‌­مانست، بر تنش، جامع عمل می­پوشاند.

باری،

ناهماهنگی‌ها/ناهمگونیهایی که بطور مستقیم، در اثر برخورد بین باورداشت‌ها، ارزش­ها، هویتِ فرهنگی و هنجارهای فرهنگی شخصی (به ویژه نزد فرد مهاجر)، با ارزش‌ها، جهان بینی­ ها و دیگر زیر مجموعه‌های هنجارهای فرهنگی متعارفِ در کشور دیگری و یا فرهنگ دیگری به‌وجود میآید، انکارناپذیر است.

با توجه به مطلق نبودن این مفهوم و با توجه به آن که قصد آن را نداریم، که با این انفکاک، حدود، سرحدّ و یا مرز و شعاع معینی بین هماهنگی و یا ناهماهنگی هنجارهای فرهنگی و تمدن شرق - و- غرب (بطور اخص و چهره - به - چهره) با یکدیگر رسم کنیم، اختلاف ارزش­ها را از دیدگاه دو پژوهشگر آمریکایی به نام های: 

  K. S. SitaramAnd Roy T. Cogdell 

بررسی میکنیم. 

 

2. جدول طبقه‌بندی ارزش‌ها

این جدول در سال 1976 توسط این دو پژوهشگر ارائه داده شد:

[Matching item] Foundations of intercultural communication / K. S. Sitaram, Roy T. Cogdell.

Columbus, Ohio: C. E. Merrill Pub. Co., 245 pages 1976

 

میزانِ اهمیت در این جدول:

1 = بی اهمیت

2 = کم اهمیت

3 = با اهمیت

4 = پُر اهمیت 

و 

تقسیم بندی فرهنگی:

غ = فرهنگ غربی

ش = فرهنگ شرقی

س = فرهنگ سیاهپوستان ساکن آمریکا

آ = فرهنگ آفریقایی

م = فرهنگ مسلمین

میباشد.

 

ارزش

1

2

3

4

فردیت/یکتایی

م، آ

ش

س

غ

مادری

-

-

م، غ، آ

س، ش

ردۀ­  اجتماعی

-

-

س

غ، ش، م، آ

دلاوری

-

-

-

س، ش، غ، آ، م

قدردانی/وفاداری

-

غ

م، س

ش، آ

آشتی/صلح ­طلبی

م

غ، آ

س

ش

مال و منال

-

ش

م

غ، آ، س

فروتنی/حجب

غ

-

س، آ، م

ش

وقت­ شناسی

آ

م، ش

س

غ

قیمومیت/حمایت

م، س، ش

-

آ

غ

سرنوشت/تقدیر

آ، س، غ، م

-

-

ش

بهترین بودن

م، آ، ش

-

س

غ

پرخاشگری

-

آ، ش

م

غ، س

مسئولیت قومی

غ

-

س

م، آ، ش

احترام بر کهن سالان

غ

-

س

م، آ، ش

احترام بر کم ­سالان

-

-

س، ش، آ، م

غ

مهمان دوستی

-

غ، م

س

آ، ش

ارث/میراث­ گذاری

-

آ، س، غ، م

-

ش

حرمت طبیعت

م

غ

آ، س

ش

رنگ چهره و قیافه

آ

-

م

س، ش، غ

حرمت زمین قابل کشت

س، غ، م

-

آ

ش

برابری حقوق زن و مرد

م

آ

س، ش

غ

حقوق بشر

-

-

م، آ، ش

س، غ

کارآیی

-

م، آ، ش

س

غ

وطن ­پرستی

-

-

غ

س، م، آ، ش

مذهب

-

-

-

س، ش، غ، آ، م

اطاعت از بالادست

-

-

س، غ

م، آ، ش

تحصیل دانش

-

-

م، آ، ش

س، غ

درستکاری/صداقت

-

-

س، م، آ، ش

غ

 

مؤلفان این جدول با کوشش و جدیت تمام سعی خود را برآن داشته تا میزان اهمیت تعداد کثیری از ارزش‌های متداول قابل اندازه­‌‌ گیری در فرهنگ­ های مختلف را بیان کنند. ولی همانگونه که مشاهده میشود، این جدول بطور مثال از ارزش‌هایی که آن­ها را میتوان ارزش­ها ترکیبی نام نهاد، صحبتی به میان نمی ­آورند.

به عنوان نمونه از انواع ارزش­های ترکیبی می­توان ارزش­هایی را مطرح کرد که از تلاقی/برخورد دو فرهنگ مختلف به‌وجود میآیند. مانند؛ اسلام در ایران. زیرا که میدانیم ایران سرزمینی ست که در شرق قرار دارد و قبل از اسلام، این سرزمین دارای اعتقادات مذهبی دیگری بوده است. و بر طبق ارزش­ گذاری این جدول صلح - طلبی نزد مسلمین یکی از بی­ اهمیت ­ترین ارزش­ها ست، در صورتی که همین ارزش، در نزد شرقیان پُراهمیت ­ترین ارزش­ها می­باشد.

 در همین زمینه می­توان از ارزش "حرمتِ زمین" یاد کرد، که در نزد شرقیان از پُراهمیت ­ترین ارزش­ها ست، زیرا دیدگاه شرق و باورداشت­ های ذهنی متداول در این دیار همانگونه که قبلا اشاره گردید، از باورداشتی سرچشمه می­گیرد که در باورداشت همه خدایی3 

Pantheism

 

یا وحدت وجود، نهفته است. و از زاویه این دیدگاه هر چیزی خدا است، و جهان از خدا، و خدا از جهان، جدا نیست. در صورتی که در ادیان سامی

Ancient Semitic religion

 

خداندگارخدا، خارج از دنیای مادی ست و دیده نمی­شود و در جایی غیرقابل دست­رس قرار دارد و هرآنچه در طبیعت وجود دارد برای خدمت به او آفریده شده است و او سَروَرِ تمام و

 

اشرف مخلوقات

 

است.

ولی همانگونه که می­دانیم! در اکثر قریب به اتفاق جشن­ ها، سُرورها، قصه ­ها، اشعار، اتل‌ها - و- متل‌ها و... و بسیاری دیگر از پدیدارها/روندهای فرهنگی ایران، میراثی از ستایش طبیعت نهفته است. 

و

پیوند جشن­ ها و سُرورها و شادمانی­ های ویژه ­ای همچون بزرگداشت سال نو، با ارزش حرمتِ طبیعت ناگُسستنی ست. در صورتی که بر طبق این جدول در فرهنگ مسلمین این ارزش، از ارزشی برخوردار نیست، و بی‌حرمتی طبیعت، ریشه در ادیان سامی دارد. و به‌عنوان مثال:

هرگاه، جشن و سُروری برای بزرگداشت طبیعت برگذار شود و این جشن با سوگواری شخصی برجسته در نزد مسلمین تلاقی نماید، تنش این تصادم چگونه خواهد بود! این گونه تصادم ­ها، پدیدارهایی ست جامعه شناسانه که باید با احتیاط بسیار با آن مواجه شد.

دیگر خرده ­بینی مورد پذیرش و قابل قبولی را که می­توان بر این جدول در نظر داشت آن است که مسلمین همگی در یک کشور جمع نبوده و در کشورهای دیگر (عربی و دیگر کشورهای غیرعرب) پراکنده­ هستند.

در هرحال، اگر این جدول طبقه ­بندی از ارزش‌های سرزمین ایران که از نظر جغرافیایی فرهنگی در شرق قرار دارد و از نظر فرهنگ مذهبی، پیرو مذهب اسلام شیعه ­است، اطلاع چندانی در اختیار ما نمی­ گذارد مگر در یک مورد ویژه و آن هم اهمیت بالایی ست که شرقیان به تقدیر و سرنوشت دارند.
سرنوشت و تقدیر نزد چهار فرهنگ غربی، سیاهپوستان ساکن آمریکا، آفریقا و حتا مسلمین از اهمیت ویژه ای برخوردار نیست در صورتی که نزد شرقیان بسیار پُراهمیت است. این جدول،  در عوض  طبقه­ بندی روشن ­تری از ارزش­های سرزمین غرب به ویژه اروپای غربی و آمریکا را، در اختیار ما می­گذارد از آن جمله:

حال - و- احوال یک کهن­سال برای یک غربی (حتی برای فرزند او) بی­ اهمیت است. و دیگر آن که او به تقدیر و سرنوشت معتقد نیست. و به تساوی حقوق زن - و- مرد اهمیت بسیار قائل است. 

و 

در پیشرفت فردی و یکتایی و خود - ستایی! (به انواع فیلم ­های قهرمانانه غرب، توجه کنید) خود تا سرحد جان، می­کوشد و بر فروتنی و حجب که پایه­ های اساسی اخلاق اجتماعی شرق است، اهمیتی قائل نمی­شود؛ که ترکیب این دو یعنی اشتیاق خود - ستایی و فقدان ـ فروتنی و حُجب باعث شد تا غرب، برکِشندۀ (حمال) رذالت، و نابود کننده فضیلت شود و اخلاقیات را، بالاپوشی حقوقی بر اندامش کشد.

 

 

 

پانویس ها  

1. نویسنده، در ملاقات‌های درمانی خود، با تعدادی از بیماران سرزمین‌های یاد شده در ارتباط نزدیک بود. نشانگاه بیماری هیستری در میان آنها بسیار شایع بود.

2. خودانگاری بخشی از خودباوری شخص است که بوسیله تحمیل معیارها و ارزش های برونی/اجتماع، شکل می گیرد. بزرگترین نشانگان خودانگاری مطیع/سرـ به ـ راه بودن و فرمانبرداری ست که متأسفانه و با کمال تأسف ایرانیان در پابرجایی این نیروی ویران گر نزد کودکان و نوجوانان خود پافشاری بسیار دارند و از این مهم غافل هستند که پرورش مخرب ریشه در گسترش خودانگاری دارد، و این خود متضاد خودشکفتگی می باشد.

خودشکفتگی قسمتی از خودباوری شخص است، همان قسمتی که قادر است به‌صورت نامحدود از قوه به فعل درآید. خودشکفتگی کوششی است به سوی کمال، تکمیل استعدادها و شکوفایی توانایی های نهانی خود، در به کارگیری آن توانایی ها و استعدادها، که پاره ای از پدران و مادران ایرانی از این مهم غافل هستند.

و 
برای درک بسیار ساده خودانگاری نگاه کنید به: رستم جهان پهلوان و اودیپ شاه در همین وبلاگ.

3. برای درک بسیار ساده همه ـ خدایی نگاه کنید به: جامعه بخش پنجم  در همین وبلاگ.

 


 

کامکار، سوئد 2015/08/28

ویرایش، پیرایش و آرایش 2024/02/20

ادامه دارد ...

 

جامعه بخش اول

  پیش از هرچیز توجه خوانندگان را به یک نکته مهم جلب می‌کنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آن که از ازدیاد پان...