پیش از هرچیز توجه خوانندگان را
به یک نکته مهم جلب میکنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته
شده است. برای آن که از ازدیاد پانویسهای طولانی و موضوعاتی که باید در مورد
آنها توضیح جانبی داد ازجمله:
نامها و مکانها، اصطلاحات متدوال
... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:
پیش از هرچیز توجه خوانندگان را
به یک نکته مهم جلب میکنم. این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته
شده است. برای آن که از ازدیاد پانویسهای طولانی و موضوعاتی که باید در مورد
آنها توضیح جانبی داد ازجمله:
نامها و مکانها، اصطلاحات متدوال
... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:
با رنگ متفاوت از زمینه اصل، و
با حروف کژ، و در پارهای از مواقع،
با خط زیرین مشخص شده است.
خواننده درصورت تمایل به آگاهی
بیشتر میتواند بر روی واژه، اصطلاح، نام و
یا ... "کلیک" کند تا به «ویکی پدیا» رفته و بر آگاهی خود کمی بیافزاید.
مثلاً اگر شما بر روی نام سلطان
محمود غزنوی که به صورت "سلطان محمود غزنوی" نوشته شده است، "کلیک" کنید، صفحه مورد دلخواه شما باز
خواهد شد.
*******
عنوان
تصادم ارزشها و چگونگی تأثیر گذاری آن،
در اجتماعی شدن اشخاص
جدول طبقهبندی ارزشها
هر محیطِ فرهنگی، طبعا برای روندها و پویشهای روان
آدمی، قالبهای خاصی به وجود میآورد. تأثیر و بازخوردهای این روندها و تکانشها
در عناصر تشکیل دهنده ساختار روانی افراد همان محیط فرهنگی، جنبههای ویژهای را
بخود میگیرند. همین جنبه های ویژه،
به تفاوتهای فرهنگی، قومی، و ملی منجر
میگردد. دگرگونی و تفاوتهای مذبور، در حکم رونمایی ست که عناصر تشکیل دهنده حیات
روانی را، در ماورای خود پنهان میسازند.
این عناصر تشکیل دهنده از جهت کَمّییت
از یکدیگر قابل تفکیک بوده و
متمایز میباشند. ولیکن از جهت کیفیت
وهم انگیز و اوهامی ست. از این رو، کنترل آنها (حالت
کیفیتی ارزشها) امری ست تقریبا نزدیک به محال. زیرا که، زندگانی اشخاص، به نحو
غیرقابل انکاری توسط موقعیتهای اجتماعی (پیکربندی فرهنگی، لاجرم ارزشها) خودِ همان
اشخاص کنترل میشوند. ریشههای اصلی این کنترل که در ارزشها و نمود آنها نهفته
است، آنچنان در تار- و- پود فراآموخته های ما نفوذ کرده است که به هیچ
وجه با شناخت آنها و پی بردن به ماهیت آنها هم، چنین کنترلی از میان نخواهد رفت.
به سخنی دیگر، این ارزشها هستند که ما را کنترل میکنند و نه
برعکس، و زندگانی ما، نه تنها توسط باورداشتها و قضاوتها، تعبیرها و معناگذاریهای
معاصران ما کنترل میگردد، بلکه تحت تسلط اشخاصی قرار دارد که سالهای - سال قبل از
ما از میان رفته اند.
هر موقعیت اجتماعی که ما در
آن قرار گرفته ایم (فراساخته های اجتماعی) توسط گذشتگان ما،
ساخته و به آنها معنا داده شده است. و از آنجائی که ما نمیتوانیم با اجداد خود
به گفتگو نشینیم، مسلماً رهایی از شَرِ پندارهای
اشتباه آنها، بسیار مشکلتر از رهایی از ایهام/تصوراتی ست که معاصران ما، برایمان
می سازند. بنابراین مشاهده میکنیم
که مُردگان در کنترل زندگی ما قدرتمندتر از زندگان هستند. از این رو،
پنجههای قدرتمند پیشینیان ساحتِ موارد انتخاب را برای ما
محدودتر میسازند! در غیر آن، این به آن ماند که کسی بتواند پدر خود، یا مادر خود،
و یا هر دوی آنها را، خودش انتخاب نماید. بهعبارت دیگر، قبل از آن که ما به
صحنه اجتماع قدم بگذاریم، قواعد بازی (فراساختههای اجتماعی) از قبل برای ما
تعیین و تثبیت گشته است.
بنابراین می توان اذعان داشت که، عوامل فرهنگی
(و یا در اصل، ارزشها)، آنچنان نیرومند میباشند که در پاره ای از اوقات، چنان رفتار آدمی را
تحت تأثیر قرار میدهند که حتی در عمیقترین عوامل انگیزهای، که ریشۀ زیستمانی (biological) دارند نیز، مؤثر واقع میشوند، و اثر خود را در ساختار
جسمی (کرداری) اشخاص حک میکنند.
این تأثیر، ممکن است حتی فراوانی
بروز و شدت بیماریهای عصبی/روانی را زیر نفوذ خود قرار دهد. و در شکل بالینی آن،
نیز مداخله نمایند. بههمين دلیل ست که در پاره ای از مواقع حتا میتوان گفت هر
فرهنگ/ملتی بیماریهای روان نژندی
خاص خود را بهوجود میآورد و بدانها
مبتلا میگردد.
پژوهشگران جهان پزشکی و روان پزشکی
در دستاوردهای پژوهشی خود به این نتیجه رسیده اند که در پارهای از ادوار
تاریخی، بیماریهای ویژه ای شایع بوده
که در دوره دیگر، و یا در همان زمان لیکن در محل دیگری گزارشی از آن بیماری
در دست نبوده است.
چنین تغییراتی را میتوان بطور پیگیر
در فواصل کوتاهی در ادوار مختلفِ تاریخی تمیز داد. مثلا موارد نمایشی هيستری
با علایم و نشانه های مرضی متعدد و متنوع که در
اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن بیستم بسیار شایع بود، بعد از سال 1930
میلادی بسیار نادر می نمود، ولی با
نابسامانیهای جنگی از جمله؛ پیش از دومین جنگ همهگیر اروپا و نیز پیش از جنگ
در مقدونیه/بوسنی/آلبانی (شروع، اوایل دهۀ 1990 میلادی) بار دیگر
علایم و نشانههای مرضی متعدد هيستری گزارش گردید.1
1. بهم واکوفته شدن/تصادم ارزشها
یکی از کارکردهای خودانگاری2 نزد افراد که به اشکال گونهگون در گسترده ی به کارگیری هنجارهای فرهنگی توسّط
خودِ همان افراد، بروز میکند و همسازی اختلافات و برخورد ارزشها و
دیگر زیر مجموعه های هنجارهای فرهنگی بیگانه و
پذیرش آن را دشوار میسازد، همانا فرایند پیچیده تصادم دو فرهنگ و تمدن
مختلف، با یکدیگر است. زیرا هر تمدنی و فرهنگی، دارای فلسفه زیستی، حقوق
اجتماعی، آداب - و- رسوم، مقیاس ها و میزان های ویژه مخصوص به خود است.
فلسفه زیستی، حقوق اجتماعی،
آداب - و- رسوم، باورداشتهای مذهبی مقیاسها و میزانهای ویژه هر تمدن و
فرهنگی را هنجارهای فرهنگی گویند. هنجارهای فرهنگی تنها در
پدیدارهای برشمرده فوق خلاصه نمیشوند، بلکه نظام و تأثیر ارزشها، استوره
ها/اُسانهها و پیکربندی فرهنگی را نیز، در بر می گیرد.
منحصر- به - فرد شمردن ویژگیها و پدیدارهای برشمرده فوق
و کوشش در عدم ادغام فرهنگ های مختلف، در یک نگرش آسیب شناسی در عصر کنونی، علت زیربنای تصادمهای
فرهنگی ست. ولی نباید فراموش کرد که:
هنجارهای فرهنگی موجود در هر
فرهنگ، یاوری ست در جهتِ جهت دهیِ رفتارِ
هنجارِ "فرزندان" خود. ازیرا، هر تمدن و فرهنگی
برای سنجش کارها، اعمال/رفتار/کردار/سلوک و نحوه داوری و قضاوت در باره رفتار "فرزندان" خویشتن
ملزم به رعایت اصولی میباشد. پیدایش این اصول فرهنگی که لازمالاجرا ست، از داخل
همان جامعه بهوجود میآید، بنابراین هر فرهنگی دارای جداول "ارزش ها"ی مخصوص به خود است.
بی اهمیتی/پُراهمیتی این
ارزش ها، بیگمان گاه، کاملا برخلاف
میزانِ درجۀ اهمیت نوع ارزشها، و هنجارهای فرهنگ دیگری ست. علت این اختلافات
فرهنگی را بهعنوان مثال میتوان چُنین بیان نمود که:
v اگر در نظر گرفته شود که، برخی از
جوامع در گذشته دور تماس چندانی با دیگر جوامع نداشته اند و یا تماس تقریبا ناچیزی
داشته اند، لاجرم از تأثیر هنجارهای
فرهنگی یکدگر، مصون بوده اند. و نیز
همچُنین اگر فرض شود که:
v هنجارهای فرهنگی، بطور پیگیر در
حال "شدن" هستند. و در داخل خود، دارای تکانش ویژه ای مخصوص به خود میباشند. بنابر
همین تکانش، جنب - و- جوش و تکاپو ست که تغییرات فرهنگی را بهوجود میآورند. و یا
حتی فرهنگی نو، زاییده میشود، رشد میکند و دوران باوری و کمالِ خود را طی میکند و
به دوره پژمردگی میرسد و بیشک پیر میشود و میمیرد (با چشم پوشی از تکانش
وارِ پاره ای از فرهنگها).
با پذیرش دو گفتمان بالا، آیا میتوانیم
چرایی تفاوتهای آیین ها و گوناگونی
آداب، سُنن، رفتارها، ارزشها و دیگر کارسازه
های اجتماعی این جوامع را، برای
خود توجیه نمائیم؟
ولی نباید از خاطر دور داشت که
پدیداری همچون ادغام
ممکن ست از پارهای جهات یکپارچگی
فرهنگ ها را بهوجود آورد که این نیز بهنوبه
خود این پرسش را برای ما مطرح می کند که:
پس، سرنوشتِ تنوع فرهنگی/چندگونگی
چه میشود؟ و یا
آیا، فردی هندی حاضر خواهد بود
که هندوستان به فرض نزدیک به محال انگلستان شود؟! و یا
آیا در ایران، شربت آلبالو و آب زرشک،
در مقابل کوکاکولا جای خالی کنند؟ و خود را به فرهنگ آمریکایی
بفروشند؟
اینگونه پرسشها، جامعه شناسان را
در آینده ای نهچندان دور بخود مشغول خواهد
ساخت. زیرا، از شواهد امر چنان برمیآید، که تهاجم فرهنگی توسط شبکه جهانی
خواسته یا ناخواسته تشابهات فرهنگی
را تقویت و تفاوتهای فرهنگی را نه تنها ضعیف میکند، بلکه آنها را از میان
برمیدارد. و یکپارچگی زبان و اندیشه را که حتا در چند دهه گذشته حدس زدن آن
امری همپایه توهّمات غیرمعقول را میمانست، بر تنش، جامع عمل میپوشاند.
باری،
ناهماهنگیها/ناهمگونیهایی که بطور
مستقیم، در اثر برخورد بین باورداشتها، ارزشها، هویتِ فرهنگی و هنجارهای فرهنگی
شخصی (به ویژه نزد فرد مهاجر)، با ارزشها، جهان بینی ها و دیگر زیر مجموعههای هنجارهای
فرهنگی متعارفِ در کشور دیگری و یا فرهنگ دیگری بهوجود میآید، انکارناپذیر است.
با توجه به مطلق نبودن این مفهوم و
با توجه به آن که قصد آن را نداریم، که با این انفکاک، حدود، سرحدّ و یا
مرز و شعاع معینی بین هماهنگی و یا ناهماهنگی هنجارهای فرهنگی و تمدن شرق - و- غرب
(بطور اخص و چهره - به - چهره) با یکدیگر رسم کنیم، اختلاف ارزشها را از دیدگاه
دو پژوهشگر آمریکایی به نام های:
K. S. Sitaram, And Roy T. Cogdell
بررسی میکنیم.
2. جدول طبقهبندی ارزشها
این جدول در سال 1976 توسط این دو
پژوهشگر ارائه داده شد:
[Matching item] Foundations of intercultural communication /
K. S. Sitaram, Roy T. Cogdell. |
|||||
Columbus,
Ohio: C. E. Merrill Pub. Co., 245 pages 1976 |
میزانِ اهمیت در این جدول:
1 = بی اهمیت
2 = کم اهمیت
3 = با اهمیت
4 = پُر اهمیت
و
تقسیم بندی فرهنگی:
غ = فرهنگ غربی
ش = فرهنگ شرقی
س = فرهنگ سیاهپوستان ساکن
آمریکا
آ = فرهنگ آفریقایی
م = فرهنگ مسلمین
میباشد.
ارزش |
1 |
2 |
3 |
4 |
فردیت/یکتایی |
م، آ |
ش |
س |
غ |
مادری |
- |
- |
م، غ، آ |
س، ش |
ردۀ اجتماعی |
- |
- |
س |
غ، ش، م، آ |
دلاوری |
- |
- |
- |
س، ش، غ، آ، م |
قدردانی/وفاداری |
- |
غ |
م، س |
ش، آ |
آشتی/صلح طلبی |
م |
غ، آ |
س |
ش |
مال و منال |
- |
ش |
م |
غ، آ، س |
فروتنی/حجب |
غ |
- |
س، آ، م |
ش |
وقت شناسی |
آ |
م، ش |
س |
غ |
قیمومیت/حمایت |
م، س، ش |
- |
آ |
غ |
سرنوشت/تقدیر |
آ، س، غ، م |
- |
- |
ش |
بهترین بودن |
م، آ، ش |
- |
س |
غ |
پرخاشگری |
- |
آ، ش |
م |
غ، س |
مسئولیت قومی |
غ |
- |
س |
م، آ، ش |
احترام بر کهن سالان |
غ |
- |
س |
م، آ، ش |
احترام بر کم سالان |
- |
- |
س، ش، آ، م |
غ |
مهمان دوستی |
- |
غ، م |
س |
آ، ش |
ارث/میراث گذاری |
- |
آ، س، غ، م |
- |
ش |
حرمت طبیعت |
م |
غ |
آ، س |
ش |
رنگ چهره و قیافه |
آ |
- |
م |
س، ش، غ |
حرمت زمین قابل کشت |
س، غ، م |
- |
آ |
ش |
برابری حقوق زن و مرد |
م |
آ |
س، ش |
غ |
حقوق بشر |
- |
- |
م، آ، ش |
س، غ |
کارآیی |
- |
م، آ، ش |
س |
غ |
وطن پرستی |
- |
- |
غ |
س، م، آ، ش |
مذهب |
- |
- |
- |
س، ش، غ، آ، م |
اطاعت از بالادست |
- |
- |
س، غ |
م، آ، ش |
تحصیل دانش |
- |
- |
م، آ، ش |
س، غ |
درستکاری/صداقت |
- |
- |
س، م، آ، ش |
غ |
مؤلفان این جدول با کوشش و جدیت تمام
سعی خود را برآن داشته تا میزان اهمیت تعداد کثیری از ارزشهای متداول قابل
اندازه گیری در فرهنگ های مختلف را بیان کنند. ولی همانگونه که مشاهده میشود، این جدول بطور مثال از
ارزشهایی که آنها را میتوان ارزشها
ترکیبی نام نهاد، صحبتی به میان نمی آورند.
به عنوان نمونه از انواع ارزشهای
ترکیبی میتوان ارزشهایی را مطرح کرد که از تلاقی/برخورد دو فرهنگ مختلف بهوجود
میآیند. مانند؛ اسلام در ایران. زیرا که میدانیم ایران سرزمینی ست که در شرق قرار
دارد و قبل از اسلام، این سرزمین دارای اعتقادات مذهبی دیگری بوده است. و بر طبق
ارزش گذاری این جدول صلح - طلبی نزد مسلمین یکی از بی اهمیت ترین ارزشها ست، در صورتی که همین ارزش، در نزد
شرقیان پُراهمیت ترین ارزشها میباشد.
در همین زمینه میتوان از
ارزش "حرمتِ زمین" یاد کرد، که در نزد شرقیان از
پُراهمیت ترین ارزشها ست، زیرا دیدگاه شرق
و باورداشت های ذهنی متداول در این دیار
همانگونه که قبلا اشاره گردید، از باورداشتی سرچشمه میگیرد که در باورداشت همه
خدایی3
یا وحدت وجود، نهفته است. و از
زاویه این دیدگاه هر چیزی خدا است، و جهان از خدا، و خدا از جهان، جدا نیست. در
صورتی که در ادیان سامی
خداندگارخدا، خارج از دنیای مادی
ست و دیده نمیشود و در جایی غیرقابل دسترس قرار دارد و هرآنچه در طبیعت وجود
دارد برای خدمت به او آفریده شده است و او سَروَرِ تمام و
است.
ولی همانگونه که میدانیم! در اکثر
قریب به اتفاق جشن ها، سُرورها، قصه ها، اشعار، اتلها - و- متلها
و... و بسیاری دیگر از پدیدارها/روندهای فرهنگی ایران، میراثی از ستایش طبیعت
نهفته است.
و
پیوند جشن ها و سُرورها و شادمانی های ویژه ای همچون بزرگداشت سال نو، با
ارزش حرمتِ طبیعت ناگُسستنی
ست. در صورتی که بر طبق این جدول در فرهنگ مسلمین این ارزش، از ارزشی برخوردار
نیست، و بیحرمتی طبیعت، ریشه
در ادیان سامی دارد. و بهعنوان مثال:
هرگاه، جشن و سُروری برای بزرگداشت
طبیعت برگذار شود و این جشن با سوگواری شخصی برجسته در نزد مسلمین تلاقی نماید،
تنش این تصادم چگونه خواهد بود! این گونه تصادم ها، پدیدارهایی ست جامعه شناسانه
که باید با احتیاط بسیار با آن مواجه شد.
دیگر خرده بینی مورد پذیرش و قابل قبولی را
که میتوان بر این جدول در نظر داشت آن است که مسلمین همگی در یک کشور جمع نبوده و
در کشورهای دیگر (عربی و دیگر کشورهای غیرعرب) پراکنده هستند.
در هرحال، اگر این جدول طبقه بندی از ارزشهای سرزمین ایران که
از نظر جغرافیایی فرهنگی در شرق قرار دارد و از نظر فرهنگ
مذهبی، پیرو مذهب اسلام شیعه است، اطلاع چندانی در اختیار ما نمی گذارد مگر در یک مورد ویژه و
آن هم اهمیت بالایی ست که شرقیان به تقدیر و سرنوشت دارند.
سرنوشت و تقدیر
نزد چهار فرهنگ غربی، سیاهپوستان ساکن آمریکا، آفریقا و حتا مسلمین از
اهمیت ویژه ای برخوردار نیست در صورتی که نزد
شرقیان بسیار پُراهمیت است. این جدول، در عوض طبقه بندی روشن تری از ارزشهای سرزمین غرب به
ویژه اروپای غربی و آمریکا را، در اختیار ما میگذارد از آن جمله:
حال - و- احوال یک کهنسال برای یک
غربی (حتی برای فرزند او) بی اهمیت است. و دیگر آن که او
به تقدیر و سرنوشت معتقد نیست. و به تساوی حقوق زن - و- مرد اهمیت بسیار قائل
است.
و
در پیشرفت فردی و یکتایی و خود - ستایی! (به انواع فیلم های
قهرمانانه غرب، توجه کنید) خود تا سرحد جان، میکوشد و بر فروتنی و حجب که پایه های اساسی اخلاق اجتماعی شرق است، اهمیتی قائل نمیشود؛
که ترکیب این دو یعنی اشتیاق خود - ستایی
و فقدان ـ فروتنی و حُجب باعث شد تا غرب، برکِشندۀ (حمال) رذالت،
و نابود کننده فضیلت شود و اخلاقیات را، بالاپوشی حقوقی بر
اندامش کشد.
پانویس ها
1. نویسنده، در ملاقاتهای درمانی خود، با تعدادی از
بیماران سرزمینهای یاد شده در ارتباط نزدیک بود. نشانگاه بیماری هیستری در میان
آنها بسیار شایع بود.
2. خودانگاری بخشی
از خودباوری شخص است که بوسیله تحمیل معیارها و ارزش های برونی/اجتماع، شکل می گیرد. بزرگترین نشانگان خودانگاری
مطیع/سرـ به ـ راه بودن و فرمانبرداری ست که متأسفانه و با کمال
تأسف ایرانیان در پابرجایی این نیروی ویران گر نزد کودکان و نوجوانان خود پافشاری بسیار دارند و از
این مهم غافل هستند که پرورش مخرب ریشه در گسترش خودانگاری دارد،
و این خود متضاد خودشکفتگی می باشد.
خودشکفتگی قسمتی از خودباوری شخص
است، همان قسمتی که قادر است بهصورت نامحدود از قوه به فعل درآید. خودشکفتگی
کوششی است به سوی کمال، تکمیل استعدادها و
شکوفایی توانایی های نهانی خود، در به کارگیری آن توانایی ها و استعدادها، که پاره ای از پدران و مادران ایرانی از
این مهم غافل هستند.
و
برای درک بسیار
ساده خودانگاری نگاه کنید به: رستم جهان پهلوان و اودیپ شاه در همین وبلاگ.
3. برای درک بسیار ساده همه ـ خدایی نگاه کنید به: جامعه بخش پنجم در همین وبلاگ.
کامکار، سوئد 2015/08/28
ویرایش، پیرایش و آرایش 2024/02/20
ادامه دارد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر